رستم پهلوان شاهنامه یا سورن فرمانده اشکانی
نویسنده : سید رسول صالحی
کسانی
که با شاهنامه و اشعار و داستان های حماسی این اثر تاریخی آشنایی و سروکار
دارند، همواره با این تردید و شائبه مواجه بوده اند که آیا شخصیتی بنام
رستم در این اثر یک حقیقت تاریخی است یا نتیجه حماسه سرایی ، سراینده آن
یعنی حکیم ابوالقاسم فردوسی است.
چرا که وقایع زندگی و داستان مبارزات رستم پهلوان شاهنامه ، بنظر غیر واقعی و غیر مرتبط با وقایع تاریخ ایران می نماید.
اولین چیزی که انگیزه ما را در خصوص اثبات وجودی این شخصیت شاهنامه ای بر می انگیزد این موضوع است که اصولا وقایع و داستانهای شاهنامه براساس خدای نامه ها و تاریخ واقعی باستان ایران تهیه و به نظم درآمده است که اکثر این داستانها از جمله: انوشیروان، قباد، رستم فرخزاد، بهرام گور کاملا مطابق با وقایع تاریخی ایران بوده و سندیت آن به اثبات رسیده و به همین دلیل نمی توان باور کرد فردوسی بخش اعظمی از این شاهنامه مربوط به وقایع زندگی رستم را براساس تخیلات خود تاریخ نگاری و به نظم کشیده باشد.
اما درعین حال چیزی که باعث می گردد خوانندگان این اثر بی نظیر تاریخی و حماسی در باور شخصیت این پهلوان اسطوره ای دچار تردید و دودلی شوند این است که اولا رستم در این اثر حماسی ، زمانی رو در روی لشکر ایران زمین لشکر کشی می کرده و زمانی بعنوان فرمانده سپاه ایران زمین، دوما سرزمین سیستان چه رابطه ای با حکومت مرکزی ایران داشته که در مواقعی مانند یک سرزمین مستقل از ایران حتی در مقابل ایران صف آرایی می کرده و از همه مهمتر اینکه منظور فردوسی از سرزمین توران زمین که بارها در داستانهای رستم از آن بعنوان دشمن اصلی ایران یا شده و در تاریخ باستان ایران و جهان نامی از آن برده نشده و بنظر می رسد اصولا وجود خارجی نداشته باشد چه سرزمینی است.
لذا ما براین فرض و اعتقاد که تمام داستانهای فردوسی و شاهنامه داستانهای واقعی تاریخ ایران است، تحقیق خود را بر پایه و اساس این که فارغ از تشابه اسمی که می تواند نتیجه تغییرات زبانی دوره های مختلف و خصوصیات نظم و روایت وقایع تاریخ به عنوان اهمیت اول شاهنامه و تغییر بعضی از نامها توسط فردوسی جهت روان سازی نظم اثر خود، بتوانیم یک شخصیت و دوره تاریخ باستان ایران را که بیشترین شباهت را به وقایع زمان رستم داشته باشد بیابیم و در این راه پس از مطالبات گسترده توانستیم به بهترین و نزدیک ترین شرایط مشابه به و سازگار با این قسمت از شاهنامه دست یابیم.
علی ایحال همانطور که قبلا اشاره کردیم فارغ از لزوم تشابهات اسمی دو دوره به مقایسه بخش بخش داستانهای رستم شاهنامه با یکی از دوره های حکومت اشکانی یعنی دوران حکومت (ارددوم) می پردازیم.
1 - دوران حکومت اشکانیان یا پارت ها را می توان اولین دوره حکومت ملوک الطوایفی در ایران به حساب آورد و اشکانیان علاوه بر اداره کشور بصورت ملوک الطوایفی به سبک جنگ های پارتیزانی خود با بیگانگان در جهان معروف بود و هستند از حکومت اشکانی در تاریخ باستان بعنوان حکومت پارت نیز نام برده می شود بعلاوه این دوره از تاریخ ایران بعنوان مرموزترین و ناشناخته ترین دوره تاریخی ایران به شمار می رود . آثار این دوره توسط پادشاهان ساسانی نابوده شده است. همچنین طوایف بیابانگرد شمال ایران مانند سکاها، داهه هاف هپتال ها، دربیسها و ماساگت ها از دیر باز به عنوان دشمن و تهدیدی ثابت برای سرحدات ایران به حساب می آمدند که در این میان کورش کبیر نیز در جنگ با این قبایل کشته شد و براساس نظر بعضی از مورخین مانند استرابون ریشه شاهان اشکانی را می توان از قبایل سکا دانست. همچنین با استناد به فرضیه ملوک الطوایفی، دوست های تحت سلطه اشکانیان توسط حکام محلی و تحت فرمان شاهان اشکانی اداره می شدند.
2 - در زمان مهرداد اول تهدید سکاها و سایر قبایل شمالی که معمولا از همه با نام سکاها (بعبارتی قبایل ساکن در دشت توران در شرق دریای خزر) یاد شده جدی تر می شود و در زمان فرهاد دوم (128 ق.م) در جنگ بین ایران و سکاها به فرماندهی خاندان سورن (یکی از هفت خانواده مطرح در تاریخ اشکانی) ، فرهاد دوم کشته می شود و سکاها در سال 125 ق.م از شمال و شمال شرق ایران پیشروی و شرق ایران که تا آن زمان در نگیا نا نام داشت به تصرف سکاها به فرماندهی خاندان سورن در می آید و نام این منطقه از این زمان به سکستان یاسیتان (سرزمین سکاها) تغییر می یابد.
که این موضوع با حکومت اردوان یکم پادشاه اشکان همزمان است .
از طرفی براساس این استدلال رستم و سرزمین ستیان نمی تواند مربوط به دوره هخامنشی باشد چراکه در زمان هخامنشی منطقه ای بانام سکتان یا سیتان وجود نداشت .
در زمان مهرداد دوم پادشاه مقتدر اشکانی مهرداد دوم سعی در شکست سکاههای متمرد و شاغلگر سرزمین های شرق ایران می نماید که در این راه موفق نمی شود و طی توافقی رسما اجازه داشتن یک حکومت نیمه مستقل با ده هزار نیروی نظامی به خاندان سورن حاکم بر این سرزمین داده می شود و در عوض این خاندان متعهد می شود در زمان جنگ و نیاز حکومت ایران با این شرط که فرماندهی سپاه ایران برعهده یکی از این خاندان باشد به یاری شاه ایران بشتابند.
4 - پس از کشته شدن فرهاد سوم در سال 57 ق.م بین دو فرزند وی مهرداد سوم و ارد دوم بر سر کسب حکومت جنگهایی رخ می دهد که ارد دوم توانست حمایت خاندان سورن را جلب کرده و با فرماندهی پهلوانی از این خاندان که در تاریخ با نام سورنا از وی نام برده شده بر مهرداد سوم پیروز شود.
در اینجا باید به یک اشتباه تاریخ که نتیجه کمبود شدید منابع تاریخی از این دوران است یاد کنیم و آن اینکه فرماندهی که ارد دوم را همواره با ده هزار سپاه یاری می کرد سورنا نبود بلکه پهلوانی از خاندان سورن بوده و سورن لقب با طایفه وی محسوب می شده و وی در حقیقت همان رستم شاهنامه فردوسی بوده است.
البته مطمئنا پیروزی بر مهرداد سوم آنقدر بزرگ نبوده که از وی شخصیتی به این بزرگی برای فردوسی و تاریخ ایران تداعی کند بلکه شکست سپاه روم به فرماندهی کراکوس در سال 53 ق.م برای اولین بار در نبود کرهه (حران) و به فرماندهی رستم یا سورنا اوج اقتدار و موفقیت وی و حکومت اشکانی در تاریخ این سلسله بوده است و در زمان ارد دوم یا همان کیکاوس شاهنامه و به فرماندهی سورنا (رستم شاهنامه) قبایل تورانی شمال کشور( توران دشتی در شمال شرقی دریای خزر) نیز شکستهای سنگینی از ایران خورده و همین امر باعث شد تا سالها جرات خود نمایی و تهاجم به سرحدات ایران پیدا نکنند . هر چند رفت و آمد و مسافرتهای رستم و حتی ازدواج با یک زن تورانی که سهراب نتیجه همین مسافرت ها بوده ، ناشی از این موضوع است که اصولا خود رستم مهاجری از همین قبایل و سرزمین توران بوده است.
و البته دلیل اینکه برای فردوسی جنگهای رستم و پیروزی برقبایل تورانی اهمیت داشته این بوده که سرزمین های شمال و طوس درمجاورت و معرض هجوم این قبایل بوده و شکست این قبایل برای اهالی مرو آرزوی دیرینه و اهمیت بسزایی داشته است.
علی ایحال معروفیت خوی آزادگی رستم یا سورنا همانگونه که در شاهنامه از آن یاد شده باعث نگرانی ارد دوم یا کیکاوس شده و کیکاوس فرزند خود اسفندیار را که دیگر بزرگ و قدرتمند شده بود را مامور احضار و کشتن رستم (سورنا) می نماید و در نهایت این موضوع با کشته شدن سورنا با رستم توسط ارد دوم می انجامد با این توضیحات به این می رسیم که رستم از خاندان سورن فرمانده یا امیر سرزمین سیستان در زمان ارد دوم کیکاوس شاهنامه بوده که ارد دوم به کمک سپاه ده هزار نفری وی به حکومت رسید و بعنوان فرمانده سپاه ایران در زمان ارد دوم روم و توران را نیز شکست داده است .
بعلاوه جنگ میان سرزمین سیستان که یک دولت محلی فدرال بوده به فرماندهی رستم و ایران به فرماندهی اسفندیار فرزند ارد دوم بدلیل نگرانی پادشاه ایران از نام وی و تصمیم به کشتن رستم سورنا اتفاق افتاده است.
البته ذکر یک نکته در این تحقیق تاریخی حائز اهمیت است ، و آن اینکه اختلاف نظری که در بین تاریخ دانان در خصوص اصل و نسب اشکانیان وجود دارد و براساس این اختلاف تعداد معتقد به ریشه غیر ایرانی و یا سکاهی این شاهان دارند و بعضی دیگر ریشه این شاهان را باختری و ایرانی می دانند، در اشعار شاهنامه برطرف گردیده است ، چرا که در نبرد رستم و اسفندیار، فردوسی سپاه رستم را سیستانی یا سکاهی می نامد و سپاه اسفندیار (پسر شاه اشکانی) را ایرانی و مسلما فردوسی که از خدای نامه های معتبر آن زمان جهت نظم شاهنامه خود اقتباس نموده می تواند ملاک و معیار خوبی برای این موضوع باشد که اصل و نسب اشکانیان ایرانی بوده است.
شبکه رایانهای
« شبکه
رایانهای » (Computer Network) از چندین «رایانه» متصل به هم تشکیل شده
است که از یک سیستم ارتباطی به هدف به اشتراک گذاری دادهها، منابع و
ارتباطات استفاده میکند. برای مثال شبکه رایانه خانگی ممکن است از دو یا
چند رایانه تشکیل شده باشد که با استفاده از شبکه، «فایل»ها و یک «پرینتر »
را به اشتراک گذاشتهاند. اندازه و مقیاس هر شبکه از روی سختافزار مورد
استفاده و همچنین قراردادهایی که پیادهسازی شدهاند تعیین میشوند .
تعریف :
شبکه
های کامپیوتری مجموعه ای از کامپیوترهای مستقل متصل به یکدیگرند که با
یکدیگر ارتباط داشته و تبادل داده می کنند. مستقل بودن کامپیوترها بدین
معناست که هر کدام دارای واحدهای کنترلی و پردازشی مجزا بوده و بود و نبود
یکی بر دیگری تاثیرگذار نیست. متصل بودن کامپیوترها یعنی از طریق یک رسانه
فیزیکی مانند کابل ، فیبر نوری ، ماهواره ها و ... به هم وصل می باشند. دو
شرط فوق شروط لازم برای ایجاد یک شبکه کامپیوتری می باشند اما شرط کافی
برای تشکیل یک شبکه کامپیوتری داشتن ارتباط و تبادل داده بین کامپیوترهاست .
این
موضوع در بین متخصصین قلمرو شبکه مورد بحث است که آیا دو رایانه که با
استفاده از نوعی از رسانه ارتباطی به یکدیگر متصل شدهاند تشکیل یک شبکه می
دهند. در این باره بعضی مطالعات می گویند که یک شبکه نیازمند دست کم ۳
رایانه متصل به هم است. یکی از این منابع با عنوان «ارتباطات راه دور:
واژهنامه اصطلاحات ارتباطات راه دور»، یک شبکه رایانهای را این طور تعریف
میکند: «شبکهای از گرههای پردازشگر دیتا که جهت ارتباطات دیتا به
یکدیگر متصل شدهاند». در همین سند عبارت «شبکه» این طور تعریف شده است : «
اتصال سه با چند نهاد ارتباطی». رایانهای که به وسیلهای غیر رایانهای
متصل شده است (به عنوان نمونه از طریق ارتباط «اترنت» به یک پرینتر متصل
شده است) ممکن است که یک شبکه رایانهای به حساب آید، اگرچه این نوشتار به
این نوع پیکربندی نمیپردازد .
این نوشتار از تعاریفی استفاده میکند که
به دو یا چند رایانه متصل به هم نیازمند است تا تشکیل یک شبکه را بدهد. در
مورد تعداد بیشتری رایانه که به هم متصل هستند عموماً توابع پایهای
مشترکی دیده میشود. از این بابت برای آنکه شبکهای به وظیفهاش عمل کند،
سه نیاز اولیه بایستی فراهم گردد، « اتصالات»، «ارتباطات» و «خدمات».
اتصالات به بستر سختافزاری اشاره دارد، ارتباطات به روشی اشاره میکند که
بواسطه آن وسایل با یکدیگر صحبت کنند و خدمات آنهایی هستند که برای بقیه
اعضای شبکه به اشتراک گذاشته شدهاند
-بر اساس لایه شبکه
ممکن
است شبکههای رایانهای مطابق مدلهای مرجع پایهای که در صنعت به عنوان
استاندارد شناخته میشوند مانند «مدل مرجع ۷ لایه OSI» و «مدل ۴ لایه
TCP/IP» ، بر اساس نوع «لایه شبکه»ای که در آن عمل میکنند طبقهبندی شوند .
-بر اساس اندازه
ممکن
است شبکههای رایانهای بر اساس اندازه یا گستردگی ناحیهای که شبکه پوشش
میدهد طبقهبندی شوند. برای نمونه «شبکه شخصی » (PAN) ، « شبکه محلی »
(LAN) ، « شبکه دانشگاهی » (CAN) ، « شبکه کلانشهری » (MAN) یا «شبکه
گسترده » (WAN).
-بر اساس نوع اتصال
ممکن است شبکههای رایانهای بر
اساس فناوری سختافزاری که جهت متصل کردن هر دستگاه در شبکه استفاده
میکنند طبقهبندی شوند. نمونههایی از این فناوریها عبارتاند از: «اترنت
» (Ethernet) ، « شبکه محلی بیسیم » (WLAN) ، شبکه HomaPNA یا «ارتباط از
طریق خطوط برق ».
-بر اساس معماری کاربری
ممکن است شبکههای
رایانهای بر اساس معماری کاربری که بین اعضای شبکه وجود دارد طبقهبندی
شود، برای نمونه معماریهای Active Networking ، « مشتری-خدمتگذار »
(Client-Server) و «همتا به همتا » Peer-to-Peer ( گروه کاری ).
-بر اساس همبندی (توپولوژی )
ممکن
است شبکههای رایانهای بر اساس نوع همبندی شبکه طبقهبندی شوند مانند:
«شبکه باس » (Bus) ، « شبکه ستاره » ( (Star ، « شبکه حلقهای » (Ring) ،
« شبکه توری » (Mesh) ، « شبکه ستاره-باس » (Star-Bus) ، « شبکه درختی »
(Tree) یا « شبکه سلسله مراتبی » (Hierarchical) و غیره .
همبندی شبکه
را میتوان بر اساس نظم هندسی ترتیب داد. همبندیهای شبکه طرحهای منطقی
شبکه هستند. واژه منطقی در اینجا بسیار پرمعنی است. این واژه به این معنی
است که همبندی شبکه به طرح فیزیکی شبکه بشتگی ندارد. مهم نیست که رایانهها
در یک شبکه به صورت خطی پشت سر هم قرار گرفته باشند، ولی زمانیکه از طریق
یک «هاب» به یکدیگر متصل شده باشند تشکیل همبندی ستاره میکنند نه باس. و
این عامل مهمی است که شبکهها در آن فرق میکنند، جنبه ظاهری و جنبه
عملکردی .
-بر اساس قرارداد
ممکن است شبکههای رایانهای بر اساس «قرارداد» ارتباطی طبقهبندی شوند .
شبکه شخصی (PAN)
«
شبکه شخصی » (Personal Area Network) یک «شبکه رایانهای» است که برای
ارتباطات میان وسایل رایانهای که اطراف یک فرد می باشند (مانند «تلفن»ها و
«رایانههای جیبی » (PDA) که به آن «دستیار دیجیتالی شخصی» نیز می گویند )
بکار می رود. این که این وسایل ممکن است متعلق به آن فرد باشند یا خیر جای
بحث خود را دارد. برد یک شبکه شخصی عموماً چند متر بیشتر نیست. موارد مصرف
شبکههای خصوصی میتواند جهت ارتباطات وسایل شخصی چند نفر به یکدیگر و یا
برقراری اتصال این وسایل به شبکهای در سطح بالاتر و شبکه «اینترنت» باشد .
ارتباطات
شبکههای شخصی ممکن است به صورت سیمی به «گذرگاه»های رایانه مانند USB و
FireWire برقرار شود. همچنین با بهرهگیری از فناوریهایی مانند IrDA ، «
بلوتوث » (Bluetooth) و UWB میتوان شبکههای شخصی را به صورت بیسیم ساخت .
-شبکه محلی (LAN)
«
شبکه محلی » (Local Area Network) یک «شبکه رایانهای» است که محدوده
جغرافیایی کوچکی مانند یک خانه، یک دفتر کار یا گروهی از ساختمانها را
پوشش می دهد. در مقایسه با «شبکههای گسترده » (WAN) از مشخصات تعریفشده
شبکههای محلی می توان به سرعت (نرخ انتقال) بسیار بالاتر آنها، محدوده
جغرافیایی کوچکتر و عدم نیاز به «خطوط استیجاری» مخابراتی اشاره کرد .
دو
فناوری «اترنت » (Ethernet) روی کابل «جفت به هم تابیده بدون محافظ »
(UTP) و «وایفای » (Wi-Fi) رایج ترین فناوری هایی هستند که امروزه استفاده
می شوند، با این حال فناوریهای «آرکنت » (ARCNET) و «توکن رینگ » (Token
Ring) و بسیاری روشهای دیگر در گذشته مورد استفاده بوده اند .
-شبکه کلانشهری (MAN)
«
شبکه کلانشهری » (Metropolitan Area Network) یک «شبکه رایانهای» بزرگ
است که معمولاً در سطح یک شهر گسترده میشود. در این شبکهها معمولاً از «
زیرساخت بیسیم» و یا اتصالات «فیبر نوری» جهت ارتباط محلهای مختلف
استفاده میشود .
-شبکه گسترده (WAN)
« شبکه گسترده » (Wide Area
Network) یک «شبکه رایانهای» است که نسبتاً ناحیه جغرافیایی وسیعی را پوشش
میدهد (برای نمونه از یک کشور به کشوری دیگر یا از یک قاره به قارهای
دیگر). این شبکهها معمولاً از امکانات انتقال خدمات دهندگان عمومی مانند
شرکتهای مخابرات استفاده میکند. به عبارت کمتر رسمی این شبکهها از
«مسیریاب»ها و لینکهای ارتباطی عمومی استفاده میکنند .
شبکههای
گسترده برای اتصال شبکههای محلی یا دیگر انواع شبکه به یکدیگر استفاده
میشوند. بنابراین کاربران و رایانههای یک مکان میتوانند با کاربران و
رایانههایی در مکانهای دیگر در ارتباط باشند. بسیاری از شبکههای گسترده
برای یک سازمان ویژه پیادهسازی میشوند و خصوصی هستند . بعضی دیگر
بهوسیله «سرویس دهندگان اینترنت » (ISP) پیادهسازی میشوند تا شبکههای
محلی سازمانها را به اینترنت متصل کنند .
-شبکه شبکهها (Internetwork)
دو
یا چند «شبکه» یا «زیرشبکه » (Subnet) که با استفاده از تجهیزاتی که در
لایه 3 یعنی «لایه شبکه» «مدل مرجع OSI» عمل میکنند مانند یک «مسیریاب » ،
به یکدیگر متصل میشوند تشکیل یک شبکه از شبکهها یا «شبکه شبکهها» را می
دهند. همچنین میتوان شبکهای که از اتصال داخلی میان شبکههای عمومی،
خصوصی، تجاری، صنعتی یا دولتی به وجود می آید را «شبکه شبکهها» نامید .
در
کاربردهای جدید شبکههای به هم متصل شده از قرارداد IP استفاده میکنند.
بسته به اینکه چه کسانی یک شبکه از شبکهها را مدیریت میکنند و اینکه چه
کسانی در این شبکه عضو هستند، میتوان سه نوع «شبکه شبکهها » دسته بندی
نمود :
شبکه داخلی یا اینترانت (Intranet)
شبکه خارجی یا اکسترانت (Extranet)
شبکهاینترنت (Internet)
شبکههای
داخلی یا خارجی ممکن است که اتصالاتی به شبکه اینترنت داشته و یا نداشته
باشند. در صورتی که این شبکهها به اینترنت متصل باشند در مقابل دسترسیهای
غیرمجاز از سوی اینترنت محافظت میشوند. خود شبکه اینترنت به عنوان بخشی
از شبکه داخلی یا شبکه خارجی به حساب نمیآید، اگرچه که ممکن است شبکه
اینترنت به عنوان بستری برای برقراری دسترسی بین قسمتهایی از یک شبکه
خارجی خدماتی را ارائه دهد .
-شبکه داخلی (Intranet)
یک «شبکه داخلی»
مجموعهای از شبکههای متصل به هم می باشد که از قرارداد IP و ابزارهای
مبتنی بر IP مانند «مرورگران وب» استفاده میکند و معمولاً زیر نظر یک نهاد
مدیریتی کنترل میشود. این نهاد مدیریتی «شبکه داخلی» را نسبت به باقی
قسمتهای دنیا محصور میکند و به کاربران خاصی اجازه ورود به این شبکه را
میدهد. به طور معمولتر شبکه درونی یک شرکت یا دیگر شرکت ها « شبکه داخلی»
می باشد .
-شبکه خارجی (Extranet)
یک «شبکه خارجی» یک «شبکه» یا
یک «شبکه شبکهها» است که بلحاظ قلمرو محدود به یک سازمان یا نهاد است ولی
همچنین شامل اتصالات محدود به شبکههای متعلق به یک یا چند سازمان یا نهاد
دیگر است که معمولاً ولی نه همیشه قابل اعتماد هستند. برای نمونه مشتریان
یک شرکت ممکن است که دسترسی به بخشهایی از «شبکه داخلی» آن شرکت داشته
باشند که بدین ترتیب یک «شبکه خارجی» درست میشود، چراکه از نقطهنظر
امنیتی این مشتریان برای شبکه قابل اعتماد به نظر نمیرسند. همچنین از نظر
فنی میتوان یک «شبکه خارجی» را در گروه شبکههای دانشگاهی، کلانشهری،
گسترده یا دیگر انواع شبکه (هر چیزی غیر از شبکه محلی) به حساب آورد، چراکه
از نظر تعریف یک «شبکه خارجی» نمیتواند فقط از یک شبکه محلی تشکیل شده
باشد، چون بایستی دست کم یک اتصال به خارج از شبکه داشته باشد .
-شبکه اینترنت (Internet)
شبکه
ویژهای از شبکهها که حاصل اتصالات داخلی شبکههای دولتی، دانشگاهی،
عمومی و خصوصی در سرتاسر دنیا است. این شبکه بر اساس شبکه اولیهای کار
میکند که «آرپانت » (ARPANET) نام داشت و بهوسیله موسسه «آرپا » (ARPA)
که وابسته به «وزارت دفاع ایالات متحده آمریکا» است ایجاد شد. همچنین
منزلگاهی برای «وب جهانگستر » (WWW) است. در لاتین واژه Internet برای
نامیدن آن بکار می رود که برای اشتباه نشدن با معنی عام واژه «شبکه
شبکهها» حرف اول را بزرگ مینویسند .
اعضای شبکه اینترنت یا شرکتهای
سرویس دهنده آنها از «آدرسهای IP» استفاده میکنند. این آدرسها از موسسات
ثبت نام آدرس تهیه میشوند تا تخصیص آدرسها قابل کنترل باشد. همچنین «سرویس
دهندگان اینترنت» و شرکتهای بزرگ، اطلاعات مربوط به در دسترس بودن
آدرسهایشان را بواسطه «قرارداد دروازه لبه » (BGP) با دیگر اعضای اینترنت
مبادله میکنند .
همه شبکهها از اجزای سختافزاری
پایهای تشکیل شدهاند تا گرههای شبکه را به یکدیگر متصل کنند، مانند
«کارتهای شبکه»، «تکرارگر»ها، «هاب»ها، « پل»ها، «راهگزین»ها و
«مسیریاب»ها. علاوه بر این، بعضی روشها برای اتصال این اجزای سختافزاری
لازم است که معمولاً از کابلهای الکتریکی استفاده میشود (از همه رایجتر
«کابل رده ۵» ( کابل Cat5) است)، و کمتر از آنها، ارتباطات میکروویو (مانند
IEEE 802.11) و («کابل فیبر نوری » Optical Fiber Cable) بکار می روند .
-کارت شبکه
«
کارت شبکه»، «آداپتور شبکه» یا « کارت واسط شبکه » (Network Interface
Card) قطعهای از سختافزار رایانه است و طراحی شده تا این امکان را به
رایانهها بدهد که بتوانند بر روی یک شبکه رایانهای با یکدیگر ارتباط
برقرار کنند. این قطعه دسترسی فیزیکی به یک رسانه شبکه را تامین میکند و
با استفاده از «آدرسهای MAC» ، سیستمی سطح پایین جهت آدرس دهی فراهم
میکند. این شرایط به کاربران اجازه میدهد تا به وسیله کابل یا به صورت
بیسیم به یکدیگر متصل شوند .
-تکرارگر
« تکرارگر» تجهیزی
الکترونیکی است که سیگنالی را دریافت کرده و آن را با سطح دامنه بالاتر،
انرژی بیشتر و یا به سمت دیگر یک مانع ارسال میکند . بدین ترتیب میتوان
سیگنال را بدون کاستی به فواصل دورتری فرستاد. از آنجا که تکرارگرها با
سیگنالهای فیزیکی واقعی سروکار دارند و در جهت تفسیر دادهای که انتقال
میدهند تلاشی نمیکنند، این تجهیزات در «لایه فیزیکی » یعنی اولین لایه از
«مدل مرجع OSI» عمل میکنند .
-هاب
« هاب» قطعهای سختافزاری است
که امکان اتصال قسمتهای یک شبکه را با هدایت ترافیک در سراسر شبکه فراهم
میکند. هاب÷ها در «لایه فیزیکی» از « مدل مرجع OSI» عمل میکنند. عملکرد
هاب بسیار ابتدایی است، به این ترتیب که داده رسیده از یک گره را برای
تمامی گرههای شبکه کپی میکند. هابها عموماً برای متصل کردن بخشهای یک
«شبکه محلی» بکار میروند. هر هاب چندید « درگاه» (پورت) دارد. زمانی که
بستهای از یک درگاه میرسد، به دیگر درگاهها کپی میشود، بنابراین همه
قسمتهای شبکه محلی میتوانند بستهها را ببینند .
-پل
یک «پل» دو
«زیرشبکه» (سگمنت) را در «لایه پیوند داده» از «مدل مرجع OSI» به هم متصل
میکند. پلها شبیه به «تکرارگر»ها و «هاب»های شبکهاند که برای اتصال
قسمتهای شبکه در «لایه فیزیکی» عمل میکنند، با این حال پل با استفاده از
مفهوم پل زدن کار میکند، یعنی به جای آنکه ترافیک هر شبکه بدون نظارت به
دیگر درگاهها کپی شود، آنرا مدیریت میکند .
پل ها به سه دسته تقسیم میشوند :
پلهای محلی: مستقیما به «شبکههای محلی» متصل میشود .
پلهای
دوردست: از آن میتوان برای ساختن «شبکههای گسترده» جهت ایجاد ارتباط بین
«شبکههای محلی» استفاده کرد. پلهای دور دست در شرایطی که سرعت اتصال از
شبکههای انتهایی کمتر است با «مسیریاب»ها جایگزین میشوند .
پلهای
بیسیم: برای «اتصال شبکههای محلی» به «شبکههای محلی بیسیم» یا «
شبکههای محلی بیسیم» به هم یا ایستگاههای دوردست به «شبکههای محلی »
استفاده میشوند .
-راهگزین
« راهگزین» که در
پارسی بیشتر واژه «سوئیچ» برای آن بکار برده میشود، وسیلهای است که
قسمتهای شبکه را به یکدیگر متصل میکند. راهگزینهای معمولی شبکه تقریباً
ظاهری شبیه به «هاب» دارند، ولی یک راهگزین در مقایسه با هاب از هوشمندی
بیشتری (و همچنین قیمت بیشتری) برخوردار است . راهگزینهای شبکه این
توانمندی را دارند که محتویات بستههای دادهای که دریافت میکنند را بررسی
کرده، دستگاه فرستنده و گیرنده بسته را شناسایی کنند، و سپس آن بسته را به
شکلی مناسب ارسال نمایند. با ارسال هر پیام فقط به دستگاه متصلی که پیام
به هدف آن ارسال شده، راهگزین «پهنای باند» شبکه را به شکل بهینهتری
استفاده میکند و عموماً عملکرد بهتری نسبت به یک هاب دارد .
از نظر فنی
میتوان گفت که راهگزین در «لایه پیوند داده» از «مدل مرجع OSI» عمل کنند.
ولی بعضی انواع راهگزین قادرند تا در لایههای بالاتر نیز به بررسی
محتویات بسته بپردازند و از اطلاعات بدست آمده برای تعیین مسیر مناسب ارسال
بسته استفاده کنند. به این راه گزینها به اصطلاح « راهگزینهای چندلایه »
(Multilayer Switch) میگویند .
-مسیریاب
« مسیریاب»ها تجهیزات
شبکهای هستند که بستههای داده را با استفاده از « سرایند»ها و «جدول
ارسال» تعیین مسیر کرده، و ارسال میکنند. مسیریاب ها در «لایه شبکه» از
«مدل مرجع OSI» عمل میکنند. همچنین مسیریاب ها اتصال بین بسترهای فیزیکی
متفاوت را امکانپذیر میکنند. این کار با چک کردن سرایند یک بسته داده
انجام میشود .
مسیریابها از «قراردادهای مسیریابی» مانند OSPF استفاده
میکنند تا با یکدیگر گفتگو کرده و بهترین مسیر بین هر دو ایستگاه را
پیکربندی کنند. هر مسیریاب دسته کم به دو شبکه، معمولاً شبکههای محلی،
شبکههای گسترده و یا یک شبکه محلی و یک سرویس دهنده اینترنت متصل است.
بعضی انواع مودمهای DSL و کابلی جهت مصارف خانگی درون خود از وجود یک
مسیریاب نیز بهره می برند .
-کارت شبکه
« کارت شبکه»،
«آداپتور شبکه» یا « کارت واسط شبکه » (Network Interface Card) قطعهای
از سختافزار رایانه است و طراحی شده تا این امکان را به رایانهها بدهد که
بتوانند بر روی یک شبکه رایانهای با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. این قطعه
دسترسی فیزیکی به یک رسانه شبکه را تامین میکند و با استفاده از «آدرسهای
MAC» ، سیستمی سطح پایین جهت آدرس دهی فراهم میکند. این شرایط به کاربران
اجازه میدهد تا به وسیله کابل یا به صورت بیسیم به یکدیگر متصل شوند .
در زیر چند نمونه از این نوع کارت ها را میبینیم :
-راهگزین
«
راهگزین» که در پارسی بیشتر واژه «سوئیچ» برای آن بکار برده میشود،
وسیلهای است که قسمتهای شبکه را به یکدیگر متصل میکند. راهگزینهای
معمولی شبکه تقریباً ظاهری شبیه به «هاب» دارند، ولی یک راهگزین در مقایسه
با هاب از هوشمندی بیشتری (و همچنین قیمت بیشتری) برخوردار است .
راهگزینهای شبکه این توانمندی را دارند که محتویات بستههای دادهای که
دریافت میکنند را بررسی کرده، دستگاه فرستنده و گیرنده بسته را شناسایی
کنند، و سپس آن بسته را به شکلی مناسب ارسال نمایند. با ارسال هر پیام فقط
به دستگاه متصلی که پیام به هدف آن ارسال شده، راهگزین «پهنای باند» شبکه
را به شکل بهینهتری استفاده میکند و عموماً عملکرد بهتری نسبت به یک هاب
دارد
2 نمونه سوییچ سیسکو ::
مسیریابها از «قراردادهای مسیریابی» مانند Ospf استفاده میکنند تا با یکدیگر گفتگو کرده و بهترین مسیر بین هر دو ایستگاه را پیکربندی کنند. هر مسیریاب دسته کم به دو شبکه، معمولاً شبکههای محلی، شبکههای گسترده و یا یک شبکه محلی و یک سرویس دهنده اینترنت متصل است. بعضی انواع مودمهای Dsl و کابلی جهت مصارف خانگی درون خود از وجود یک مسیریاب نیز بهره می برند .
کسب و کار اینترنتی (iBusiness) یا شرکت دات
کام (dot-com)، به نوعی از کسب و کارها گویند که فعالیت آنها بر روی
اینترنت و مبتنی بر پتانسیل های اینترنت است.
کسب و کار اینترنتی نوعی "کسب و کار الکترونیک" است با دو ویژگی منحصر به فرد:
1- ایده کسب و کار بر قابلیت ها و امکانات اینترنت استوار است و بدون آن ادامه کاسبی میسر نیست.
2- تمام (یا عمده) فعالیت شرکت بر روی اینترنت انجام می شود.
در
واقع برای "کسب و کار الکترونیک" از انواع "فن آوری اطلاعات" (و نه فقط
اینترنت) برای بهبود فعالیت های یک بنگاه می تواند استفاده شود، مانند
اتوماسیون خط تولید یک شرکت خودرو سازی. در ضمن کاسبی مستقلا وجود دارد و
فن آوری اطلاعات فقط به عنوان ابزاری جدید در جهت رشد و بهبود آن عمل می
کند.
ولی در "کسب و کاراینترنتی" اساس کاسبی بر پتانسیل های موجود در اینترنت قرار دارد و عملا بدون اینترنت بنگاه و کاسبی در کار نیست.
به
عنوان مثال گوگل، بزرگترین شرکت دات کام دنیا، را در نظر بگیرید، آیا می
تواند بدون اینترنت حیات داشته باشد؟ فلسفه وجود و خدمات شرکت اساسا بر
ویژگی ها و پتانسیل های اینترنت بر پا شده است.(ویژگی اول را دارد)
تقریبا
تمام فرآیندهای گوگل(مانند گرفتن سفارش از مشتری، تولید محصول، تحویل
محصول و غیره) همگی بر روی اینترنت انجام می شود.(ویژگی دوم را نیز دارد پس
گوگل یک کسب و کار اینترنتی است)
دقت کنید که:
• اینترنت
باعث به وجود آمدن نوع جدیدی از کاسبی شده است که قبل از آن وجود نداشته و
بدون آن نیز امکان پذیر نخواهد بود. سایت هایی مانند گوگل (google.com)،
یاهو (yahoo.com)، فیس بوک (facebook.com)، توییتر (twitter.com)، وب شاتس
(webshots.com)، فلیکر (flicker.com) و غیره نمونه هایی از کاسبی های مبتنی
بر اینترنت هستند. همانطور که مشاهده می شود نام همه آنها با عبارت "دات
کام" (.com) پایان می یابد. این نام ها، آدرس اینترنتی (Domain) و تنها راه
دسترسی به خدمات این نوع شرکت ها است. به همین دلیل هم آنها به شرکت های
"دات کام" مشهورند.
• "کسب و کارهای اینترنتی" سودآورترین و
پایدارترین نوع روش کسب درآمد از اینترنت است. از اینرو گران ترین برند
دنیا متعلق به یک شرکت دات کام است! بله،درست حدس زدید، گوگل با 114
میلیارد دلار گران ترین برند را در سال 2010 داشته است.
سپاه پیاده
بنا
به گفته گزنفون، تاریخنگار یونانی، موقعی که کورش بزرگ فرماندهی ارتش
پارس را به عهده گرفت، رستهی اصلی ارتش ، پیاده بود که بیشتر برای رزم از
دور بار آمده و به تیر و کمان و زوبین و فلاخن مسلح بود. کورش برای ایجاد و
تقویت روح جنگاوری، به سی هزار نفر از سربازان پارسی که مطابق اصول تربیت
کشور پارس دارای خصایل سپاهیگری برجستهایی بودند، دستور دادند اسلحه
خودشان را به نیزه و شمشیر تبدیل کنند و به مبارزه از نزدیک و رزم تن به تن
خو بگیرند.
آن رسته را "پیادگان سنگین اسلحه" مى خواندن و سلاح رسمى ایشان عبارت از یک نیزه بلند و یک
یا تبرزین بود که با دست راست به کار مى بردند و یک سپر کوچک که از ترکه محکم بافته شده بود و شمشیر
چپ مى گرفتند و به سینه خود هم جوشن مى بستند. سایر افراد پیاده به تیروکمان و فلاخه و در دست
زوبین مسلح بودند که در میدان رزم به عنوان دسته هاى امدادى به کار مى رفتند
آنگونه
که از تصاویر و یافتههای باستان شناسی بر میآید، ابزار جنگی این دسته
از سپاهیان هخامنشی عبارت بود از: نیزه و تیر، سپرهای کوچک و هلالی بافته
شده از نی، سپرهای بیضی شکل دارای یک برآمدگی فلزی در وسط به نام گل سپر که
معمولا تصاویر زیبایی بر آن نقش شدهاند، سپرهای بزرگ و مستطیلی، دشنههای
ایرانی که دسته آنها طبق عادت معمول ایرانیان به صورت سر یک جانور ساخته
میشد، دشنهای کوتاه به نام «اکیناکه» که به کمر میآویختند، چاقوهایی که
دسته آنها به شکل حیوانهایی مانند شیر، گاو و بزکوهی ساخته شده بود و
کمان که مشخصه قومیت ایرانی بود، به همراه کمان دانی که خاص ایرانیان بود.
سواره نظام
بنا
به گفته گزنفون، کورش در مدت اقامت در دربار ماد و در نخستین برخورد با
سوارهای لیدی در نبرد « پتریوم » تشخیص داد که سواران پارس نسبت به سوارهای
مادی و به خصوص سوار نظام معروف لیدی خیلی ضعیفاند، به همین جهت تعداد
سوارهای پارسی را از دو هزار نفر به ده هزار نفر رسانید و برای تشویق و
ترغیب جوانان به سواری و سوارکاری، مقرر داشت هر کسی که از دولت اسب می
گیرد باید همیشه سواره حرکت کند و به مرکب خود مأنوس و علاقمند بشود و در
حسن نگاهداری آن از جان و دل بکوشد و برای سوارکاران خوب امتیازها و جوایزی
قائل گردید که در مسابقهها به آنان اعطاء میشد.
ارابههای داسدار
یکی
از اختراعات تازه ایرانیان در عصر پرتحرک سده پنجم پیش از میلاد اختراع
«ارابه داس دار» بود. این ارابه از هر طرف نیزه و شمشیرهای تهدیدکننده و در
مرکز چرخها کاردهای داس مانندی داشت که نوک بعضی به طرف پایین و برخی
دیگر به طرف بالا خمیده بود.
این کاردها هر چیزی را که بر سر
راه اسبهای در حال تاخت قرار میگرفت،تکهتکه میکرد. در حقیقت ایرانیان
پیروزیهای خود را تا پایان سده چهارم پیش از میلاد مدیون این اختراعاند.
بنا
به روایت گزنفون تا زمان کورش بزرگ ارابه های جنگی معمول آن دوره را مطابق
مرسوم «ترواییها» میساختند و به کار میانداختند و این نوع ارابهها بین
مادیها و آشوریها و سایر ملتهای آسیایی معمول شده بود. کورش در ضمن
آزمایش آنها دستور داد ارابه های جدیدی بسازند که برای جنگ مناسبتر باشد.
چرخهای آن ارابهها را محکم تر و محور آنها را درازتر از ارابههای
قدیمی گرفتند تا از خطر خرد شدن چرخها و واژگون شدن ارابهها بهتر جلوگیری
شود.
کرسی رانندهی ارابه از چوب خیلی محکم و به صورت
برجکی ساخته میشد که بلندی آن فقط تا محاذی آرنجهای راننده میرسید تا او
در راندن اسبها آزاد باشد. در دو انتهای محور چرخها دو داس آهنی به پهنای
دو «ارش» رو به پایین و درست در زیر آنها دو داس دیگر رو به بالا نصب
کرده بودند که در موقع تاخت ارابهها این داسها به هر چیزی که برمیخوردند
از هم میشکافتند.
از ارابههای جدید در زمان کورش سیصد
دستگاه تهیه شد و به فرمان او محل این ارابهها در آرایش جنگی ، جلو خط اول
پیاده نظام بود و مأموریت اصلی آنها تاختن بر روی صفوف دشمن و شکافتن
آرایش او و باز کردن راه و هموار ساختن خط سیر پیاده نظام حمله بود. هجوم
وحشت آور و برق آسای ارابهها هر گونه مقاومتی را در معبر خود متلاشی
میساخت.
ارابههای داسدار تا اواخر دوره هخامنشیان در ارتش ایران معمول
بوده و در نبرد « گوگمل » یعنی آخرین نبرد داریوش سوم با اسکندر در اردوی
ایران دویست ارابه داسدار وجود داشته و در این مورد دیودور می گوید: «
حملهی ارابه های داسدار بسیار وحشت آور و برش داسهای آنها به
اندازهایی تند و تیز بود که افراد پیاده مقدونی را به دو نیم می کرد». به
علاوه، در همین نبرد پنجاه فیل جنگی در اردوی داریوش سوم وجود داشته که
موجب هراس و واهمهی مقدونیان گردیده است و از قرار معلوم استفاده از فیل
در جنگ از موقع تسلط ایران به حبشه و آفریقای شمالی و هندوستان غربی در
ارتش ایران معمول شده است.
گردونهها
علاوه بر اربههای
داسدار، کورش بزرگ به ابتکار خویش دستور داد گردونهها یا برجهای چوبی
بلند و چرخداری ساختند که هریک دارای هشت مال بند بود و هشت گاومیش به
آنها بسته می شد؛ هر برجی به چند خانه تقسیم و در آن بیست تن کماندار قرار
می گرفتند.
البته حرکت این گردونه ها کند بود و در موقع جنگ مانند
حصاری پشت سر خطوط پیاده نظام صف می کشیدند تا چنان که در اثر شدت فشار
دشمن پیاده نظام خودی مجبور به عقب نشینی بشود به محض رسیدن به نزدیکی صف
این ارابهها، هم مهاجم ناگهان زیر باران تیرکمانداران ارابهها افتاده و
مجبور به توقف گردد و هم پیاده نظام خودی در پناه ارابهها قادر به
خودآرایی شود و بار دیگر" به حمله مبادرت کند.
ارتفاع این گردونهها به
اندازهای بود که کمانداران از بالای آنها به طور کامل بر دشمن مسلط
میشدند و بعضی وقتها نیز فرماندهی برای مشاهدهی اوضاع صحنه نبرد به یکی
از این گردونهها سوار میشد و از بالای آن عملیات طرفین را زیر نظر می
گرفت.
نیروی دریایی
در زمان داریوش بزرگ، شاهنشاه هخامنشی به
فکر ایجاد نیروی دریایی افتاد و ابتدا از کشتیهای مستعمرات یونانی آسیای
صغیر و مردم مصر و فینیقیه استفاده کرد. ولی بعد به فرمان شاه در فینیقیه و
کاریه و یونیه و سواحل بوسفور کشتیهایی ساخته شد که مطابق نوشتههای
هردوت از کشتیهای یونانی بزرگتر و سرعت سیرشان بیشتر بوده است.
به طور کلی کشتیهای نیروی دریایی هخامنشی بر سه نوع بوده است:
1- کشتیهای «تری روم» که دارای سه ردیف پارو زن در سه طبقه بوده و کشتی جنگی محسوب می شده است.
2- کشتیهای دراز مخصوص حمل و نقل اسبها و سوار نظام.
3- کشتیهای کوچکتر برای بارکشی و حمل آذوقه و وسایل اردویی.
ملوانان
این کشتیها اغلب از فنیقیها و یونانیها و یا مصریها بودند، ولی افسران
آنها همیشه از بین پارسیها و مادیها انتخاب میشدند. بطوری که از
گفتهی مورخ مذکور بر می آید، بارگیری این کشتیها به وزن امروز 5 تا 15 تن
بوده است، تعداد کشتیهای ایران را در زمان خشایارشا چهار هزار فروند ذکر
کرده اند.
از روی اطلاعاتی که مورخین مذکور به ما می
دهند معلوم می شود که ایرانیها به امر دریانوردی آشنایی داشتهاند، چنان
که در زمان داریوش دو گروه اکتشافی از سواحل بحرالجزایر (دریای اژه) به
یونان و ایتالیا و از هند به دریای عمان و بحر احمر و از راه نیل به دریای
مغرب فرستاده می شود و در زمان خشایارشا گروهی برای کشف سواحل آفریقا مأمور
می شوند.
در دوران هخامنشیان در بعضی از جنگها دیده می شود از قوای
مزدور و اجیر یونانی هم استفاده میکردهاند و همین موضوع بیشتر در سستی
انضباط و اختلال ارتش آن دوره ایران دخالت داشته است. چنان که بعدها در
جنگهای کورش کوچک با اردشیر یا جنگهای داریوش سوم با اسکندر نتایج این
کار به خوبی معلوم شد.
آرایش جنگی
ایرانیان پیش از هر کارزار و
پیش از هر اقدامی، ابتدا نقشه جنگی میکشیدند و در انجمنی از سران لشکر
نقشه را به دقت مورد بررسی قرار میدادند. کاری که بعدها در سراسر دنیا به
اصلی مهم در جنگها بدل شد.
برای این که با شیوهی به کارگیری رستههای
مختلف در آن دوره آگاه شویم، آرایش جنگی قوای کورش را در نبرد «تمبره» از
روی کتاب گزنفون بررسی میکنیم:
1. در جلوی جبهه یکصد ارابهی داسدار در یک خط.
2.
در پشت سر ارابهها در خط اول گروه حملهای مرکب از پانزده هزار پیاده
سنگین اسلحه پارسی با آرایشی به عمق دوازده صف؛ پهلوهای این خط در هر طرف
با چهار هزار سوار پارسی به عمق چهار صف پوشیده شده بود.
3. زوبین اندازان در خط دوم برای این که زوبینهای خود را از بالای سر خط اول به مسافت نزدیک پرتاب کنند.
4. کمانداران در خط سوم قرار گرفته بودند و تیرهای خود را از بالای سر افراد خطوط جلو به مسافت دور می انداختند.
5. واحدهای احتیاط که عبارت از نصف دیگر پیاده نظام سنگین اسلحه بود، درخط چهارم قرار داشت.
6. در پشت سر این خطوط برجهای متحرک یا گردونهها در یک صف قرار داشته و حصار محکم و متینی را تشکیل میدادند.
گزنفون
در آرایش جنگی کورش از اسواران «جماز» هم ذکری می کند که فقط برای رم دادن
اسبهای لیدی مورد استفاده بود. به گفتهی گزنفون علاوه بر پرچمهایی که
قسمتهای مختلف هر یک برای خود داشتند، پرچم فرماندهی ایران عبارت از «عقاب
زرین» بود که با بالهای افراشته به چوب بلندی نصب کرده بودند. گزنفون
اضافه می کند که در زمان او هم پرچم پادشاهان ایران به همین صورت بوده است.
سازمان نوین
تشکیلات
ارتش در دوره باستان، خصوصا دوره هخامنشی آنگونه که از منابع یونانی و نیز
کتیبهها و الواح هخامنشی بر میآید، بسیار سازمان یافته بوده است.
نظام
تقسیم بندی این ارتش ده دهی بوده و به گفته مورخان یونانی، این تقسیم
بندی بسیار بهتر از تقسیم بندی نظامیان یونان بوده است و گویا تا زمان
مغول در سپاهیان آسیایی نظیرنداشته است. ده جنگجو یک دسته را زیر فرمان
دهبد (از واژه دثه پیتی) تشکیل میداد؛ ده دسته یک گروه میشد زیر فرمان
صدبد (ثته پیتی)؛ ده گروه یک «هنگ» را به سرداری هزاربد (از واژه هزار
پیتیش) میساخت؛ ده هنگ تشکیل یک «لشگر» میداد زیر نظر یک بیوربد
(بئیورپیتی).مشابه همین تقسیمبندی را امروزه نیز در ارتش میبینیم. این
سازمان ده دهی از راه ایران در سازمانهای یهودی، ارمنی، یونانی و حتی
آلمان قدیم، یعنی گوتیک نیز نفوذ یافت.
بالاترین قدرت نظامی هخامنشیان
شش لشکر بود که با «سپاه جاودان» هفت لشکر را تشکیل میدادند و بدین گونه
تعداد کل لشکرها به عدد مقدس هفت میرسید.
مورخین یونانی براین عقیده
هستند که در زمان داریوش اول ارتش ایران سازمان نوینی پیدا کرد و
پادگانهای ثابتی در پایتختهای مختلف و مرکزهای کشورهای تابع ایران و
قلعههای مرزی ایجاد شد. داریوش بزرگ ضمن اصلاحاتی در سازمان کشوری ایران
از لحاظ سازمان لشکری و گسترش نیروهای انتظامی ، مملکت خود را به پنج
منطقهی نظامی تقسیم و فرماندهی هر منطقهایی را به یک سپهسالار تفویض
نمود. در پایتخت اصلی ایران، که مقر پادشاه بود، گارد مخصوصی مرکب از دو
هزار سوار و دوهزار پیاده از بزرگزادگان پارسی و مادی و شوشی تشکیل یافته
بود که از حیث اسلحه و ساز و برگ ممتاز و مأمور حفاظت شاه بودند. اسلحه
آنان عبارت از یک نیزه بلند، یک کمان دراز و یک ترکش پر از تیر بود که در
مواقع تشریفات، به نوک نیزههای بلند سربازان یک گلوله زرین یا سیمین نصب
می شد.
داریوش سپاه مخصوص دیگری تشکیل داد که عدهی افراد آن به ده
هزار نفر می رسید و به ده هنگ تقسیم می شد. این عده را «سپاه جاویدان»
میخواندند، زیرا هیچ گاه از تعداد آن کاسته نمی شد و به جای کسانی که
میمردند یا در جنگ کشته میشدند، بیدرنگ کسان دیگری را میگماشتند. افراد
این سپاه همگی رزم آزموده ودلیر و چالاک و در تیراندازی و سواری سرآمد
دیگران بودند.
در بررسی ارتش هخامنشی، یکی از جنبههای اعجاب
برانگیز آن وجود همین سپاه جاودان است. این سپاه ده هزار نفری «سپاه آماده
باش» شاهنشاه ایران را تشکیل میدادند و نگهبانان شاهی بودند.
تصویر
سربازان جاویدان را در نگارههای جبهه شرقی آپادانا، یعنی همان نمای اصلی و
نخستین تالار بار تخت جمشید، پشت سر شاه که بر تخت نشسته، در سه ردیف روی
هم میتوان دید. در این تصویر، تعداد حدود صد سرباز به نمایندگی از ده
هزار سرباز نقش شدهاند.
لباس بلند چین دار هخامنشی، کفش ایرانی سهبندی و نوار بیگره دور سر آنان نشان از پارسی بودن این افراد دارد.
ایرانشناسان
از این نقوش نتیجه میگیرند که همه افراد «ده هزار جاودانان» از پارسها
بودهاند. نیزه دست همه این سربازان در قسمت پایین به یک انار کوچک ختم
میشود. از اینرو، یونانیان آنان را «سیب بر» نامیدهاند.
برهمه سپاه
یک «سپاهبد» یا سپهبد (سپادپیتی) فرمان میراند که فرمانده کل گارد جاویدان
و دارای قدرت فوقالعادهای بود. این سپاهبد یا خود شاهنشاه بود و یا توسط
شاه از افراد خانواده خود و یا از میان دوستان طرف اعتمادش برگزیده می
شد.
یکی از خصایص دوره هخامنشی، شرکت خود سپاهبدان و سرکردگان
در نبرد بود و تعداد زیادی از آنان هم در میدانهای جنگ کشته شدند. مثلا
از یازده پسر داریوش بزرگ پنج تن جان خود را در لشکرکشی به یونان از دست
دادند.
به گزارش استرابون، تاریخدان و جغرافیدان یونانی، سربازان
ایرانی را از 20 تا 50 سالگی در ارتش به خدمت میگرفتهاند. تمرینهای
سپاهیان ایرانی به ویژه پسران نجبا بسیار دشوار بود و باید انواع ورزشها،
ساختن انواع ابزارها، تیراندازی و نیزه پرانی و نیز استقامت در جاهای سخت
و راههای طولانی را میآموختند تا ورزیده شوند و بیش از همه باید حقیقت
گویی را میآموختند. به هنگام نبرد، سربازان به منظور حفاظت از بدن جوشن
نیز می پوشیدند و کلاهی آهنین بر سر میگذاشتند.
در زمان داریوش، در
مرکز هر یک از کشورهای تابع ایران پادگانهای ثابتی برای حفظ امنیت و
جلوگیری از تجاوز احتمالی همسایگان برقرار شد. عده افراد این پادگانها
نسبت به وسعت و اهمیت منطقه تغییر میکرد، چنان که هردوت عدهی پادگان
ایرانی مأمور مصر را 240 هزارنفر ذکر می کند. در قلعههای سرحدی هم
پادگانهای ثابتی وجود داشت که ریاست آن با فرمانده قلعه « دژبان » بود.
البته
این پادگانها غیر از قسمتهای سوار و پیاده یی بود که در موقع جنگ از
ولایتها احضار می شدند و این قسمتها اغلب تعلیمهای نظامی مرتبی نداشته و
لباسها و سلاحهای گوناگون و زبانها و عادتهای مختلف و به فرماندهی
رؤسای محلی خودشان داخل ارتش شاه می شدند. به گفته هردوت، تاریخنگار
یونانی، این قبیل افراد گاهی فاقد زره و کلاه خود و جوشن بودند و سپرهایشان
از ترکهی بافته شده بود و نیزههایشان کوتاه بود.
گزنفون در فصل
چهارم کتاب خود موسوم به « اکونومیکز » در این باب این طور مینویسد: شاه
پارس اهمیت فوق العادهایی به سپاه میدهد. بدین معنی که به والیان هر
ایالت یا مردمی که خراج میدهند امر کرده است که عدهایی سوار و تیرانداز
وفلاخن دار نگاه دارند و به آنان به خصوص گوشزد کرده که تهیهی این قوا
برای حفظ امنیت و دفاع در مقابل دشمن متجاوز تا چه اندازه لازم و ضروری
است.
وی ادامه میدهد: شاه سوای قوای مزبور، پادگانهایی در قلعهها
دارد و این قوای مختلف و سپاهیان اجیر را که باید به طور کامل مسلح باشند.
شاه همه ساله سان میبیند. در موقع سان غیر از پادگان قلعهها که همیشه
باید سر پست خود حاضر باشند قسمتهایی هم در میدانی که برای سان معین شده
جمع می شوند، واحدهایی که نزدیک مقر شاه هستند از برابر فرستادگان مخصوص
شاه می گذرند. در قسمتهایی که از حیث اسلحه و وسایل وبه خصوص اسبها مرتب
باشند به سر کردگانشان درجه و امتیاز می دهند و برعکس به سرکردگانی که قسمت
آنان نامرتب و بد باشد، کیفری سخت مقرر می شود و بیشتر این اشخاص را از
کار برکنار میکنند و کسان دیگری را به جای آنان می گمارند.
بر اساس
روایت هردوت و سایر مورخان، این گروههای مختلف لشکری هر کدام پرچمی مخصوص
به خود داشتهاند ولی چگونگی این پرچمها را شرح ندادهاند و بیشتردربارهی
پرچم فرماندهی سخن راندهاند که چنان که ذکر شد به شکل عقاب طلایی با
بالهای افراشته بر بالای چوب بلندی نصب می کردند یا روی گردونه شاهی می
افراشتند.
لباس و تدارکات
از نوشته های مورخین یونانی بر می آید
که لباسهای افراد نظامی مختلف و در هر یک از ملتها و طایفههای تابع
ایران به شکل لباس معمول همان ملت یا طایفه بوده است و به طور عموم عبارت
از یک قبای دراز که تا پایین زانو میرسیده و روی آن کمربند یا شالی بسته
می شده و شلوار که تا ساق پاها را می پوشانیده است. کلاه افراد به طور
معمول از نمد مالیده و محکم و به شکل گرد (پارسیها) یا چند ترک (مادیها)
یا دراز و نوک تیز ( سکاها ) بوده است.
در حمله به دشمن نواختن کرنا و
سرنا معمول بوده و هنگام هجوم تمام افراد با هم هرای می کشیدند. بنابر آن
چه که هردوت از اردو کشی خشایارشاه به یونان تعریف می کند علاوه بر آذوقه و
علیق چند روزه که در بنه های جنگی با عدهها همراه بود، در طول راه تشکیل
مراکز تدارکاتی و تهیه انبارهای آذوقه و علیق و همچنین ساختن جادههای
نظامی و پلهای موقتی و قایقی روی رودخانهها و نیز ریختن درختهای جنگل
برای باز کردن راه عبور قشون متداول بوده است.
بنابراین، عملیات مربوط
به « رکن چهارم » در آن دوره با حسن وجوه انجام می یافته چنان که اردوکشی
خشایارشا را به یونان بعدها به خصوص از لحاظ امور مربوطه به رکن چهارم مورد
مطالعه و تحقیق قرار دادهاند. به طور کلی مورخین و فرماندهانی که از روی
گفتههای هردوت پیرامون این قضیه تحقیق و تعمق کرده اند، اردوکشی خشایارشا
را به یونان از وقایع مهم تاریخ به شمار آوردهاند و همه بر این عقیده
هستند که از لحاظ استراتژی از عملیات نظامی برجسته و بی نظیر عهد قدیم است.
خبررسانی و ارتباط
از کارهای دیگر دوران پادشاهان هخامنشی که
از نظر نظامی شایان اهمیت است، یکی ساختن جادهها برای برقراری ارتباط بین
ایالتها و مرکز و بین خود آنها و همچنین برای سهولت نقل و انتقال نیروهای
نظامی از پادگانهای مختلف به جبهه جنگ است که اغلب مورخان یونانی به خصوص
هردوت از خوبی این جادهها تعریف میکنند.
دیگری ایجاد وسایل خبررسانی
از جمله چاپارخانههای متعدد شامل تعداد زیادی از اسبهای بادپا و چابک
سواران زبردست بود که احکام و فرمانهای نظامی را به سرعت و دست به دست
به مقصد میرساندند. پیکهای شاهی در راههای بزرگ هر ساعت اسبی را که
تاخته بودند، با اسبهای تازه نفس عوض میکردند و به این ترتیب، پیامها
را با شتابی خارقالعاده از جایی به جای دیگر میرسانیدند.
هرودوت
درباره سرعت حرکت چاپارهای هخامنشی چنین روایت می کند: «هیچ جنبندهایی را
نمی توان فرض نمود که چالاکتر و سریعتر از این چاپارها طی طریق بنماید.»
در زمان هخامنشیان روی خطوط ارتفاعی که چشم اندازی به یکدیگر داشته
چهارطاقیها و برجهایی میساختند که اخبار و فرمانهای فوری را با روشن
کردن آتش روی آنها با نشانههای مخصوص به یکدیگر مخابره می کردند. چنان که
هردوت در چند مورد به مخابره با آتش اشاره
می کند، از جمله به مخابره خبر فتح آتن از طریق جزیرههای سیکلاد به سارد.
امروز
هم در بعضی نقاط ایران و بیشتر در نواحی جنوب، خرابه های این چهارطاقی ها و
برجها که به نظر میرسد برای مخابره با آتش بوده، روی ارتفاعات موجود و
نمایان است.
بازرسان شاه
از جانب پادشاهان هخامنشی برای هر
ایالتی دو نفر بازرس معین شده بود که از بین اشخاص اصیل و مجرب و مورد
اعتماد انتخاب می شدند و به منزله چشم و گوش شاه بودند و کلیه مشاهدههای
خود را دربارهی وضع مأمورین کشوری و لشکری به وسیله چاپار مخصوص و به طور
مستقیم برای شاه می فرستادند. وجود همین اشخاص بود که مانع می شد در جریان
کارهای لشکری و کشوری کمتر انحرافاتی رخ بدهد و این بازرسان همراه خود قوه
اجرایی نیز داشتند.
انضباط
راجع به انضباط ارتش در دورهی
هخامنشی نهایت مراقبت و سختگیری به عمل میآمد، مجازاتهایی که برای
جرمهای نظامی بخصوص خیانت به شاه و مملکت وضع شده بود به شدت اجرا می شد.
در عین حال نسبت به عملیات قضات نیز توجه خاصی داشتند و هر قاضی که بر خلاف
عدالت حکم می داد. تحت تعقیب قرار می گرفت. به همین جهت مطابق روایات
پلوتارک و دیودور قضات از بین رؤسای خانوادههای درجه اول که در پارس همیشه
مورد احترام و ملاحظه بودند، انتخاب می شدند و حتی در شورای نظامی هم از
وجود ایشان استفاده می گردید.
از توصیفات سپاهیان و ارتش که در دوره
هخامنشی بگذریم، آنچه در تاریخ جنگهای هخامنشی و در طول تاریخ ایران شاخص
و مایه مباهات هر ایرانی است، روح فتوتی است که در میان سپاهیان ایران
بود و نمود اعلای آن را در شخصیت کورش کبیر میتوان یافت. ایرانیان به هر
دشمنی که پناه و زنهار میخواست، روی خوش نشان میدادند و معمولا تقاضایش
را میپذیرفتند و با زندانیان با محبت رفتار میکردند. با نجبا و شاهان
اسیر شده رفتاری شایسته آنان در پیش میگرفتند.
کورش همه شاهانی را که
از وی شکست میخوردند، تکریم میکرد و به آنان زمین و ملک یا حتی حکومت
ناحیهای را میبخشید تا در آسایش زندگی کنند. جوانمردی وی چنان بود که
دشمنان سرسختش تبدیل به دوستانی وفادار و دلسوز شدند. نمونه بارز این شاهان
میتوان به کرزوس، شاه لیدی، اشاره کرد. روحیهای که در تاریخ ایران تداوم
پیدا کرد و در قالب چهرههای پهلوانی و پس از اسلام، عیاری، بارها و بارها
ظهور کرد.