بسم الله الرحمن الرحیم
۳نفر با۱۷تاشتر پیش حضرت علی علیه السلام آمدند یکی گفت یاعلی یک دوم این شترها مال من است ویک سوم مال این و یک نهم شترها هم مال آن دیگری است. ما هر طورتقسیم می کنیم جور درنمی آیدمگر اینکه یکی ازشترها باید کشته شود (تا تقسیم دقیق وعادلانه باشد) شما به گونه ای تقسیم نمایید که هیچ شتری کشته نشود. حضرت امیرالمومنین سلام الله علیه به غلام خود قنبر فرمود برو شتر ی بیاور. قنبر رفت ویک شتر آورد جمع شترها ۱۸شد حضرت یک دوم(۹تا)رابه اولی داد ویک سوم(۶تا) رابه دومی ویک نهم(۲تا)را به سومی دادیکی اضافه ماندحضرت آن رابه قنبر داد وفرمودببر.(جمع ۹و۶و۲مساوی با۱۷ است)
(مضمون حکایت)
"
و العلیم
آشنایی مقدماتی با ماشینکاری CNC
CNC مخفف حروف اول کلمات (Computer Numerical Control ) به معنای کنترل عددی کامپیوتر می باشد که در ایران این ماشینهای به اختصارCNC خوانده می شود . دستگاههایCNC ٬ دستگاههای هستند که حرکت کلیه محورها و عملیات ماشین کاری آنها توسط کامپیوتر کنترل می شود بدین معنا که کلیه دادهها و اطلاعات با استفاده از کامپیوتر و امکانات حافظه ای آن ابتدا پردازش وسپس توسط ریز پردازنده ها(Micro Processor )به علائم الکتریکی(pulse) تبدیل و به موتور محورهای محرکه منتقل می شوند.
نسل اول این ماشینها NC بودند بدین مفهوم که فاقد کامپیوتر بوده و دستگاه طبق منطقی خاص٬ از جمله نوار یا کارتهای پانچ شده کار می کرده است .
به طور مثال برای حرکت سوپورت دستگاههای معمولی این امر توسط اپراتور با چرخاندن ورنیه سوپورت صورت میگیرد ولی در سیستمهای NC این امر توسط کارت مخصوصی که در دستگاه جا گذاری می شد انجام می گرفت و اکنون این عمل در اکنون این عمل در د ستگاههای CNC توسط کدهای مخصوصی G) کد و M کد ) که در برنامه نوشته می شود صورت می گیرد .
بدنه سخت افزاری دستگاههای CNC تفاوتهای چندانی با بدنه دستگاههای معمولی ندارد آنچه این دو را از هم متفاوت سازد باشد اصلی ترین بخش یک دستگاه CNC ٬ کنترلر آن می باشد که معمولا دستگاهها از هر نوعی ( تراش ، فرز ٬ سنگ و .....) که باشند با نوع کنترلشان شناخته می شوند و آموزشهای اپراتوری و خدمات پس از فروش آن عموماً بر پایه سیستم کنترل استوار می باشد .
"طی فرایند کاری که در یک کارخانه بر روی یک یا چند نوع قطعه کار قرار است صورت گیرد، با توجه به جنس قطعه ، نوع کار انجام گرفته بر روی قطعه(سوراخکاری ، برشکاری ، شیارتراشی و ...) ، میزان اهمیت هزینه نهایی قطعه و ... به تعداد مشخصی ابزار نیازمندیم.
یکی از مزایای بسیار مهم ماشین های CNC ، تعویض کننده ابزار روباتیک آن می باشد که از 1 تا 360 ابزار را بصورت ریلی ، چتری و ... در بر می گیرد. البته معمولا در کارگاه ها و یا کارخانه های کوچک از 4 الی 12 قطعه ابزار استفاده می شود که قیمت دستگاه نیز در این مورد بسیار نقش دارد.
صرفه جویی در وقت ، نیاز بسیار کمتر به اپراتور برای تعویض ابزار ، اتوماتیک بودن برخی کارهای جانبی فرایند (خنک کاری ، روغن کاری ، چک کردن مکان ابزار ، چک کردن اندازه ها و ...) مزیت هایی هستند که دغدغه ی بسیاری از تولید کننده ها بوده و هستند.
ذکر این نکته نیز لازم است که بسته به نوع فعالیت ، میزان سرمایه اولیه و تعداد قطعه کار تولید شده کادر کارخانه باید تصمیم بر خرید نوع دستگاه بگیرند که گاهی ممکن است خرید دستگاه CNC برای یک کارگاه و یا کارخانه چندان مقرون به صرفه نباشد!"
CNC و انواع آن
ماشین ابزارهای CNC به طور کلی به سه دسته کلّی تقسیم می شوند: الف-ماشین های ابزار ب-ماشینهای ورقکاری و ماشینهای تجهیزات ساخت ج-ماشینهای بازرسی کننده و کنترل کننده برای اندازه گیری ابعاد سه بعدی اجسام
گروه اول عبارتست از:
1-ماشینهای فرز و سنتر 2-ماشینهای تراش و تراش سنتر 3-ماشینهای سوراخکاری 4-ماشینهای سنگ زنی دقیق 5-ماشینهای اسپارک EDM و وایرکات 6-ماشینهای لیزر 7-ماشینهای کپی تراش کنترل عددی یا مجهّز به دستگاه دیجیتایزر
گروه دوم عبارت است از:
1-ماشینهای جوشکاری
2-ماشینهای پانچ با ابزار مختلف توسط (Turret)
3-ماشینهای برش توسط جوش 4- ماشینهای فرم
5- ماشینهای خم کاری لوله
گروه سوم عبارتند از:
1- CMM :که یک اندازه گیر سه بعدی است .
2- سایه نگار: Profile Projector
ماشینهای گروه سوم به دلیل قابلیت اندازه گیری ابعاد سه بعدی اجسام و ضبط مختصات آنها در عملیات مهندسی معکوس کاربرد دارند ...
رهبری یک سازمان برای انطباق با تغییرات و به منظور بقا و رشد در محیطهای جدید، ویژگیهای خاصی را می طلبد که عموماً رهبران برای پاسخ به آنها با مشکلات بسیاری مواجه می شوند. یکی از مهمترین خصیصه هایی که می تواند به رهبران و مدیران در پاسخ به این تغییرات کمک کند، هوش عاطفی است. هوش عاطفی موضوعی است که سعی در تشریح و تفسیر جایگاه هیجانهای و احساسات در توانمندیهای رهبری و انسانی دارد. مدیران برخوردار از هوش عاطفی، رهبران مؤثری هستند که اهداف را با حداکثربهره وری، رضایتمندى وتعهد کارکنان محقق می سازند در این تحقیق نخست به اهمیت هوش عاطفی در سازمان و سپس بررسی سبک های رهبری و در نهایت به بررسی رابطه آنها پرداخته شده است.نتایج نشان داد که با افزایش هوش عاطفی سبک رهبری مدیرا ن به سمت سبکهای مشارکتی پیش میروند
رهبری یکی از
قدیمیترین پدیده های جوامع بشری محسوب می شود. اگر رهبری را نوعی هدایت
و نفوذ در رفتار دیگران بدانیم، می توانیم بگوییم از روزی که خداوند بشر
و عالم را آفرید، رهبری و هدایت نیز آشکار گشت. پس رهبری، هم در عالم
انسانی و هم در عالم خلقت و طبیعت، قابل مشاهده می باشد. از آنجا که خالق
انسان و طبیعت هر دو یکی است، هیچ منافات و تضادی بین این دو رهبری وجود
ندارد. رهبری همواره با انسان همراه بوده است. زمانی که انسان به شکار
حیوانات میپرداخت زمانی که بقای او به توان وی در هدایت نیرو در شکارگاه و
شکار بستگی داشت و یا زمانی که گروههایی از خانواده های صحرانشین برای
تامین غذا، نقل و مکان می کردند، همواره رهبری وجود داشته است. ] 3 [ باشکل
گیری گروههای انسانی نیاز به رهبر بیش از پیش احساس شد. هر گروهی باید
دارای رهبرباشد تا در بین گروه وحدت و یگانگی حکمفرما باشد والا گروه چیزی
جز مجموعه ای از افراد نخواهدبود. یک نفر باید علاقه اساسی و عمیق برای
ایجاد روح جمعی و هماهنگ ساختن اقدامات افراد عضو گروه داشته باشد رهبری یک
امر حیاتی است و برای بقا، گروه باید از جانب یک نفر هدایت شود 2] [ .
واژه های: «رهبر» و «رهبری» در زبان فارسی، واژه های "leader" و "to
lead" در زبان انگلیسی، و همچنین واژه های «القائد» و «القیادة» عربی
برای رهبری بکار برده شده اند.
نخستین دیدگاهها درباره رهبری را می توان در یک متن چینی با عنوان برنامه
که احتمالا در سال 1120 قبل از میلاد نوشته شده است، یافت. این متن رهبری
خوب را مستلزم داشتن قواعد روشنی می داند که مبتنی بر محیط و با توجه به
شرایط، با مهربانی یا با قدرت اعمال می شود، همچنین اعلام می کند که رهبران
باید نمونه در عمل باشند. [16] در کتاب رهبری « جوزف راست ».برای قرن 21 ،
ضمن ارائه گفته هایی در مورد مطالعات رهبری از عدم ارایه ت عاریف دقیق،
روشن و قابل استفاده در مقوله رهبری توسط محققان، نویسندگان و کارگزاران
رهبری انتقاد شده است.( 9] [ . لازم است در اینجا واژهای رهبر، پیروان و مدیررا تعریف کنیم. رهبری
همانند زیبایی است. نمی توان آن را تعریف کرد، ولی هنگام دیدن انسان در می
یابد که از وجود آن آگاه است و آن را می شناسد. رهبری فرایند تغییر هدف
داری است که از طریق آن رهبر و پیروان از طریق مقصود مشترک به هم می
پیوندند و حرکت به سمت چشم انداز را آغاز می کنند. 9] [ پیروان افرادی
هستند که به طور فعال و داوطلب در فرایند رهبری در پاسخ به پیشقدمی رهبر در
تعیین هدف مشترک، چشم انداز و اقدام برای تغییر درگیر می شوند. و مدیریت
عبارتست از دستیابی به اهداف سازمان به شیوه ای موثر و کارا از طریق برنامه
ریزی، سازماندهی، کارمندیابی، هدایت و کنترل منابع سازمانی. تعیین تفاوت
بین رهبری و مدیریت بسیار مشکل است. رهبری به اقدام به سمت تغییر بر می
گردد در حالی که مدیریت اجرای فرایند در سازمان به شیوه رهبری تحولگرا، که
می تواند به مدیران در اتخاذ سبک رهبری مناسب کمک کند، می پردازد. سبکهای
رهبری به دلیل ریشه و مبنای یکسان از شباهتهای زیادی برخوردارند که این
مقاله ضمن تبیین تعریف و بیان هوش عاطفی، به بیان ویژگیهای سبک لیکرت و در
نهایت به مقایسه بین دارا بودن مقدار هوش عاطفی و یک سبک رهبری خاص می
پردازد.
2-بیان مساله
محک واقعی رهبر نفوذ است. همین و بس! اگر انسان نفوذ نداشته باشد هرگز نمی تواند دیگران را رهبری کند. بنابراین بهتر است راه یافتن و سنجیدن نفوذ را یاد بگیریم.هر مدیر باید بتواند از طریق افراد به اهداف سازمانی برسد. سالهاست به مدیران می آموزند که توانایی آنها برای دستیابی به اهداف، رابطه مستقیم با توانایی آنها با برانگیختن افراد اطراف خود دارد. این امر امروزه اهمیت بیشترى یافته است زیرا مسائل انسانى، ارتباطات و روابط بین مدیر و کارکنان افزایش یافته است. به ویژه آنکه کارهاى فردى روبه کاهش و اهمیت کارهاى تیمى و گروهى روبه افزایش است. این مهم شکل دهنده رویکرد مدیریت جدید است که اهمیت آن روز به روز آشکارتر مى شود ] [10 .در رویکرد جدید مدیریت فرهنگ سازمانى، کارتیمی و نحوة همکاری مدیر با دیگران اهمیت خاصی دارد. در واقع تمرکز اصلى بر رشد وپرورش افراد است تا از این رو بهره ورى سازمان نیز افزایش یابد [10] . از این رو، مدیرانى مدنظر سازمانها هستند که از توانمندیهاى اجتماعى و مهارتهاى ارتباطاتی برخوردار باشند، شنونده و سخنگوى خوبى باشند وبا درک احساسات خود و دیگران و در بیان و انتقال احساسات به خوبى عمل کنند و در یک جمله آنها بتوانند محیطى بانشاط ایجاد کنند که درآن افراد رشد یابند. رویکرد مدیریتى جدید این مدیران را مدیرانى اثربخش و موفق مى داند نتایج حاصل از بررسی های صورت گرفته حاکی از نقش قابل ملاحظه هوش عاطفی در زندگی و به خصوص در رهبری سازمانها دارد تا حدی که برخی پژوهشگران نقش هوش عاطفی را تا هشتاد درصد و نقش هوش منطقی راتنها بیست درصد این امر می دانند.مطالعاتی که در زمینه هوش عاطفی انجام شده حاکی از آن است که باهوش ترین افراد از نظر عقلانی ، اغلب در تجارت وزندگی خصوصی موفق نیستند .تحقیقات نشان می دهد که مدیر یا متخصصینی که از ضریب عاطفی (EQ) بالایی برخوردار و از نظر فنی نیز با تجربه هستند با آمادگی و مهارت بیشتر وسریع تر از دیگران به رفع تعارض های نوپا ، ضعف های گروهی و سازمانی و خلأ های موجود ، ارتباطات پنهانی دراز مدت و رفع تیرگی های متقابل که ارزشمندو سودمند جلوه می نماید خواهد پرداخت . همچنین گزارشهای انجام شده توسط مدیران در زمینه رشد تصاعدی علوم شعور عاطفی به ما می آموزد که چطور قدرت استدلال خود را افزایش دهیم و از انرژی عواطف ، خرد شهودی و قدرت استدلال خود را افزایش دهیم و از انرژی عواطف ، وقدرت ارتباط با خود و اطرافیان بهره بیشتری کسب نماییم . علوم جدید ثابت کرده اند که زیر بنای بسیاری از تصمیمات مهم ، فعالترین و سودمند ترین سازمان ها و رضایت بخش ترین و موفق ترین زندگی ها ، شعور عاطفی است نه IQ یا قدرت مغزی. مهارت مدیریت بر هیجانات، فرد را قادر می سازد تا نقاط مثبت و منفی را در خودش و دیگران مشخص نماید و بتواند واکنش مناسبی به هیجان های مختلف نشان دهد. امروزه افراد را به اندازه ای که بتوانند از هیجاناتشان به نفع خود و روابط شان با دیگران و محیطی که در آن زندگی می کنند استفاده نمایند دارای هوش عاطفی می نامند.
مسئله ای که در سال های اخیر بیشتر از همه مشغلة فکری روان شناسان شده یافتن پاسخ این سؤال است که چرا تعداد زیادی از افراد با وجود داشتن هوش شناختی بالا در کارهای خود با مشکلات مواجه می شوند، و برعکس تعدادی از افراد با هوش عاطفی بالا در تلاش های خود موفق می شوند؟
کارآمدی فرد در مسایل فردی و اجتماعی به طور قابل ملاحظه یی توسط تجربه های عاطفی و نحوه ی مواجهه و انطباق با رویدادها تعیین می شود. به طور کلی توان ایی های عاطفی، رفتار و پیامدهای زندگی را پیش بینی می کنند و برای موفقیت در زندگی اهمیت دارند. رابطه هوش عاطفی وابقاء با استخدام افراد باهوش شروع می شود . برای مثال ، همانطور که کلودیوفرناندز آروز اشاره میکند ، در نظر گرفتن میزان هوش عاطفی داوطلب ها در مراحل اجرائی استخدام تاثیر بسزائی در موفقیت یا شکست این تصمیمات اجرائی دارد . هوش عاطفی کسانی که استخدام را نیز انجام می دهند ، نیز یک فاکتور اساسی برای تصمیمات خوب استخدام است . هوش عاطفی بر روی رشد استعدادها نیز موثر است . برای مثال ، کتاب کتی کرام اند آی نشان می دهد که روابط در سر کار چگونه می تواند بر رشد استعداد اثر بگذارد ، اگر چه تمام روابط به اندازه یکسانی تاثیر گذار نیستند . هوش عاطفی استاد ، مدیر و یا همکار می تواند بر روابط بالقوه افراد تاثیر بگذارد و به اعضای سازمان کمک می کند که استعداد خود را افزایش دهند و از آن استفاده کنند ،.تا اینجا هوش عاطفی را نسبت به فرد در نظر گرفته ایم . هوش عاطفی را نیز می توان به عنوان یک پدیده گروهی در نظر گرفت . همانطور که فردی با هوش عاطفی بالا وجود دارد ، گروههائی با هوش عاطفی بالا نیز وجود دارد . دروسکات وولف اعلام می کنند که گروههای با درک هوش عاطفی بالا دارای انواع همکاری ، تعهد و خلاقیت هستند ، فاکتورهائی که برای کارآئی های سازمان بسیار مهم می باشند . علاوه بر این ، آنها نشان می دهند که اگر چه هوش عاطفی افراد گروه با هوش عاطفی گروه همخونی دارد ، ولی منبع های دیگری نیز برای هوش عاطفی گروه نیز وجود دارد . هوش عاطفی فردی و گروهی با هم رابطه متقابل دارند . افرادی که عضو گروهائی با هوش عاطفی بالا هستند ، کم کم هوش عاطفی آنها نیز بیشتر می شود . بسیاری از تاثیراتی که هوش عاطفی بروی کارآئی های سازمان می گذارد ، نامحسوس و غیر قابل اندازه گیری است . اگر چه همانطور که لی اسپنسر می گوید ، ما امروزه می توانیم بهتر از گذشته استفاده اقتصادی هوش عاطفی را در سازمانها تخمین بزنیم و نتیجه این تحلیل ها با تفکرات روزمره سازگاری دارد . قابلیت ها همراه با هوش عاطفی نقش بسزائی در اندازه گیری کارآئی سازمان دارد .
در این مقاله رابطه بین دارا بودن هوش عاطفی مدیران و ارتباط ان با سبک رهبری انان با توجه به سیستم4 گانه رهبری لیکرت بررسی شده است.
هوش عاطفی
علم به اینکه احساسات شما چیست و چگونه باید از آنها در جهت تصمیم گیری به نحو احسن استفاده کنید ؛ توانایی مدیریت اضطراب و کنترل تنش ها و انگیزه , امیدواری و خوش بینی در مواجهه با موانع در راه رسیدن به هدف ودر حقیقت راهی برای زیرک بودن هوش عاطفی است . هوش عاطفی همدلی است درک اینکه اطرافیان شما چه احساسی دارند . هوش عاطفی یک نوع مهارت اجتماعی است : همراهی با مردم , مدیریت عواطف و احساسات در روابط و توانایی ترغیب و رهبری دیگرا ن [9] هوش یکی از مهمترین سازه های فرضی است از زمان مطرح شدن آن توسط آلفرد بینه در اویل قرن بیستم همواه برای تبیین موفقیت شغلی و کارآیی به کار رفته است . هوش عاطفی زمانی مورد توجه قرار گرفت که دنیل گولمن در سال ١٩٩٥ کتاب خود را با عنوان " چرا هوش عاطفی می تواند مهمتر از IQ باشد" را به چاپ رساند. درابتدای پیدایش این سازه روانشناسان بیشتر بر روی جنبه های شناختی همانند حافظه و حل مساله تاکید می کردند . اما خیلی زود دریافتند که جنبه های غیر شناختی مانند عوامل عاطفی و اجتماعی نیز دارای اهمیت زیادی هستند
صاحب نظران، هوش عاطفى را با توجه به ویژگیها و کارکردهای آن به صورت زیر تعریف کرده اند: دانیل گولمن: هوش عاطفى مهارتی است که دارنده آن می تواند از طریق خودآگاهی، روحیات خود را کنترل کند، از طریق خود مدیریتی آن را بهبود بخشد، از طریق همدلی، تاثیر آنها را درک کند وا ز طریق مدیریت روابط، به شیوه ای رفتار کند که روحیه خود و دیگران را بالاببرد ،. جان مایر و پیتر سالوی: هوش عاطفى توانایی ارزیابی، بیان و تنظیم عاطفه خود و دیگران ، و استفاده کارآمد از آن است . هوش عاطفى تواناییهای یک شخص در مواجهه با چالشهای محیطی است و موفقیتهای فرد را در زندگی پیش بینی می کند . بنابراین، هوش عاطفى را مى توان به کارگیری قابلیتهای عاطفی خود و دیگران، در رفتار فردى و گروهى براى کسب حداکثرنتایج، تعریف کرد .
پیشینه تحقیق:
تاریخچه هوش عاطفی:
دو هزار سال پیش افلاطون گفت: « تمام یادگیری ها دارای یک زیربنای عاطفی هستند». بر اساس گفته ی افلاطون از آن زمان تا کنون دانشمندان، پژوهشگران و فیلسوفان زیادی در جهت اثبات یا نفی نقش احساسات، مطالعات زیادی انجام داده اند مبحث هوش عاطفی به سال 1985 برمی گردد که یک دانشجوی مقطع دکتری رشته هنردر یکى از دانشگاههاى آمریکا پایان نامه ا ى رابه اتمام رسانید که در آن هوش عاطفی ( هوش هیجانى) را مطالعه کرده بود. سپس در سال 1990 دو استاد دانشگاه در آمریکا« جان مایر » و « پیتر سالوی » دو مقاله در مورد هوش عاطفی نوشتند وپژوهشهای خود را درا ین رابطه آغاز کردند. این دو استاد دریافتند که برخی از افراد در شناخت احساسات خود و دیگران و حل مشکلات احساسی و عاطفی توانمند تر هستند آنان نقل می کنند که نظریه آنها در مورد هوش عاطفی، عامل انگیزه گولمن برای نوشتن کتاب پر فروش خود در سال 1995 گردید . نتایج تحقیقات گلمن ( ۱۹۹۵ ( نشان می دهد مدیری که از هوش عاطفی زیادی برخوردار باشد و از نظر فنی تجربیات لازم را داشته باشد، با آمادگی بیشتری نسبت به دیگران به رفع تعارض ها و ضعف های گروهی در سازمان خواهدپرداخت . . از آغاز دهه 1990 بحث در زمینه اثرات روان شناختی هیجان و کارکردهای انطباقی آن و نیز ماهیت رابطه هیجان و شناخت با معرفی مفهوم هوش عاطفی ابعاد تازه ای به خود گرفت . در واقع مفهوم هوش عاطفی آخرین پیشرفت در زمینه فهم رابطه بین هیجان و تفکر بوده و محققان [1] بر این باورند که کاربرد مفهوم " هوش " یک استعاره مناسب برای سازه ای است که از آن با واژه هوش عاطفی یاد می شود . ابداع این مفهوم توسط سالووی و مایر [1] در دهه 1990 صورت گرفت . سالووی و مایر 1997 . این پژوهشگران در تعریف خود چهار مولفه پایه را ذکر کرده اند که عبارتند از : 1 ادراک و ابراز هیجان، 2 تسهیل عاطفی تفکر 3 : فهم و تحلیل هیجان ها و به کارگیری آگاهی عاطفی 4 : تنظیم واکنشی هیجان جهت ارتقای رشد عاطفی و عقلانی . بنابر این می توان کفایت های اساسی درگیر در هوش عاطفی را شامل ادراک عاطفی در خود و دیگران، فهم این هیجان ها و اداره هیجان ذکر نمود . بسیاری از پژوهشگران بر این فرض اند که بین هوش عاطفی و عملکرد موثر در تطابق با اقتضائات روزمره زندگی پیوند وجود دارد . هوش عاطفی عامل موثر و تعیین کننده در برآیندهای زندگی واقعی مانند موفقیت در مدرسه و تحصیل ، موفقیت در شغل و روابط بین شخصی و به طور کلی در کنش وری سلامت می باشد سیاروچی و همکاران، 2002 و . لا ونیس 2005 دریافتند که هوش عاطفی بالا با سلامت عمومی بالا همبسته است و با رفتارهای خطر آفرین کشیدن سیگار رابطه منفی دارد و متغیر بسیار اساسی در کنش وری های سلامت و سبک زندگی شخصی می باشد .
هوش عاطفی یا هوش اجتماعی شامل ٤ مهارت است:
. ابعاد هوش عاطفی درکتاب مدیریت و رهبری گلمن، به شرح زیربیان شده است: 1 ) خودآگاهی: خودآگاهی یا تشخیص ا حساس در همان زمان که در حال وقوع ا ست، بخش مهم وکلیدی هوش هیجانی راتشکیل می دهند. توانایى کنترل و اداره لحظه به لحظه احساسشان از درک خویشتن وبصیرت روان شناسانه حکایت دارد. مدیران و رهبرانی که درجه ای بالا از خود آگاهی دارند، با خود و دیگران صادق هستند و می دانند که چگونه احساسهایشان بر آنها، سایر مردم و عملکرد شغلیشان تاثیر می گذارد. آنها با یک احساس قوی از خودآگاهی، با اعتماد به نفس و دراستفاده از قابلیتهایشان کوشا هستند و می دانند چه وقت درخواست کمک کنند.
2 ) خودنظم دهى: کنترل و اداره احساسات مهارتی است که برپایه خود آگاهی شکل می گیرد. مدیران ورهبران قادرند محیطی از اعتماد و انصاف خلق کنند. عامل خود نظم دهی به دلایل رقابتی بسیار مهم است، زیرا در محیطی که سازمانها مستهلک می شوند وفناوری کار با سرعتی گیج کننده تغییر شکل میی ابد. فقط افرادی که بر هیجانهایشان تسلط یافته اند، قادربه ا نطباق بااین تغییرها هستند.
3 ) انگیزش: هدایت احساسها در جهت هدف خاص برای تمرکز توجه و ایجاد انگیزه در خود بسیار مهم است. کنترل احساسها زمینه ساز هر نوع مهارت وموفقیت است و کسانی که قادرند احساسهاى خود را به موقع برانگیزانند، در هر کاری که به آنان واگذار شود، سعی مى کنند مولد وموثر باشند. رهبران با انگیزه برای رسیدن به ماورای انتظارهاى خود و هرکس دیگر حرکت می کنند. کلید واژه این رهبران، پیشرفت است.
رهبرانی که بالقوه رهبر هستند، میل به پیشرفت در آنها درونی شده و برای رسیدن به پیشرفت برانگیخته می شوند. شور، اولین علامت رهبران با انگیزه است که به وسیله آن عشق به یادگیری دارند، به انجام خوب شغل مبادرت می کنند و یک انرژی خستگی ناپذیر برای بهتر انجام دادن کارها نشان می دهند. تعهد سازمانی علامت دیگر است. وقتی افراد شغلشان را برای خودش دوست دارند. به سازمانی که در آن مشغول بکارند، احساس تعهد می کنند و به طور قابل ملاحظه ای موقعی که علایم بر ضد آنهاست، خو شبین باقی میمانند.
4 ) همدلی: توانایی دیگری که براساس خودآگاهی هیجانی شکل می گیرد، همدلی با دیگران است که نوعی مهارت مردمی محسوب می شود. رهبران همدلی سعی می کنند همه را راضی کنند. آنها با ملاحظه و فکر، احساسهاى کارکنان را همراه با سایر عوامل در تصمیم گیریها درنظر می گیرند. ا مروزه همدلی به عنوان جزئی از رهبری بسیار مهم است، رهبران همدل بیشترین همدردی را با افراد اطرافشان نشان می دهند. آنها دانش خود رابرای پیشرفت سازمانشان به روشهای ظریف اما با ا همیت استفاده می کنند.
5 ) مهارت های ا جتماعی یاتنظیم روابط با دیگران: هنر ارتباط با مردم به مقدار زیاد، مهارت کنترل و اداره ا حساسهاى دیگران ا ست. ا ین مهارت نوعی توانایی است که محبوبیت، قوه رهبری و نفوذ شخصی را تقویت می کند. رهبران دارای سطوح بالای تو اناییهای هیجانی میباشند اغلب با روحیه هستند. افراد ماهر از نظر اجتماعی به حوزه وسیعی از آشناییها و همچنین مهارتها برای ایجاد رابطه رهبری یک سازمان برای انطباق با تغییرات و به منظور بقا و رشد در محیطهای جدید، ویژگیهای خاصی را می طلبد که عموماً مدیران برای پاسخ به آنهابا مشکلات بسیاری مواجه می شوند. یکی از مهمترین خصیصه ها که می تواند به رهبران و مدیران در پاسخ به این تغییرات کمک کند، هوش هیجانی است. هوش هیجانی موضوعی است که سعی در تشریح و تفسیر جایگاه هیجانهای و احساسات در توانمندیهای انسانی دارد. مدیران برخوردار از هوش هیجانی، رهبران مؤثری هستند که اهداف را با حداکثربهره وری، رضایتمندى وتعهد کارکنان محقق می سازند. باتوجه به اهمیت هوش هیجانى درمدیریت ،در این مقاله ب ه بررسى ا بعاد هوش هیجانى درمدیریت ، و رابطه دارا بودن ان با سبک رهبری مدیران پرداخته شده است.
[1] Mayer And Salovy
ماهیت رهبری
از نقطه نظر سازمانی، رهبری به عنوان یک فرایند، به معنی استفاده از نفوذ بدون زور برای هدایت و هماهنگی فعالیتهای اعضای یک گروه وبه عنوان یک صفت، به معنی مجموعه ای ازویژگیهاست. رهبری نفوذ قدرتمندی بر رفتار فرد و گروه در سازمان دارد. هر چه سازمانی از نظر رهبری نیرومندتر باشد، موفقیت آن سازمان بیشتر خواهد بود. بحث رهبری سازمانها به صورت علمی همانند دیگر مباحث از تیلور و تلاشهای وی شروع شد. از سالهای دهه 1920 و اوایل دهة 1930 نهضت روابط انسانی بتدریج جانشین روش علمی تیلور شد که علاوه بر مسئله تکنولوژی برای بهبود بازده، به نیروی انسانی نیز توجه ویژه ای داشت. طبق نظریة روابط انسانی، وظیفة رهبر آن است که تحقق هدفها را از طریق ایجاد تعاون و همیاری بین زیردستان خود تسهیل کند و فرصتهایی برای رشد شخصی به وجود آورد. از دید نهضت روابط انسانی توجه به ارتباطات انسانی حائز اهمیت است، ولی نهضت مدیریت علمی تیلور توجه به وظیفه ( کار) را اهمیت داد. رهبری یک رویه مشترک مدیریت است. توانایی رهبری به گونها ی اثربخش، یکی از کلیدهای کارآمد بودن مدیر است. علاوه بر این رهبری مستلزم نفوذ کردن و تأثیر گذاردن بر افراد است و مدیر در نقش رهبر کسی است که بتواند بر افراد تحت سرپرستی خود نافذ و مؤثر باشد و به عبارت دیگر، مرئوسان نفوذ و قدرت او را بپذیرند. رهبری عمدة وظیفه مدیریت است، اما تمام کار او نیست. مدیران ملزم به برنامه ریزی و سازماندهی هستند، لکن نقش اساسی یک رهبر اثرگذاری بر دیگران است، به نحوی که هدفهای از پیش تعیین شده را مشتاقانه دنبال کنند. این امر نشان می دهد که رهبران قوی ممکن است مدیران ناتوانی باشند و برنامه ریزی ضعیف آنها موجب شود که فعالیت گروه در جهت غلط دنبال شود. با وجود اینکه آنها قادرند که فعالیتهای گروه را تداوم بخشند، اما نمیت وانند آنها را در جهتی هدایت کنند که حصول هدفهای سازمانی را به دنبال داشته باشد. نکتة دیگر اینکه مدیریت و رهبری کاملاً مترادف نیستند. رهبری در سازمانهای غیر رسمی نیز وجود دارد، ولی مدیریت موقعی قابل تصور است که ساخت سازمانی قبلاً به وجود آمده باشد، به علاوه داشتن مقام رسمی تضمین نمی کند که شخص مدیر نقش رهبری را نیز بتواند ایفا کند. رهبری مستلزم داشتن مهارتهایی است که با به کارگرفتن آنها میتوان افراد انسانی را با میل و اشتیاق برای رسیدن به هدفهای معین ترغیب کرد. همانگونه که ذکر شد همة مدیران رهبر و همة رهبران مدیر نیستند. برای تحقق آرمانهای ترقی خواهانه و متعالی و ساختن آیندهای پررونق و شکوفا کدامیک مهمتر و مؤثرتر است؟ آیا نیاز به رهبران بیشتر محسوس است یا به مدیران؟ بین مدیریت و رهبری چه تفاوتهایی وجود دارد؟ جان ناس بیت، پیش بینی کننده سرشناس و پرآوازه گرایشهای اجتماعی، مقالاتی راجع به دگرگونیهای مهم و بنیادی و تغییرات الگو شونده که در محیط کار ایجاد می شوند، نوشته است که محور توجه و تمرکز را از مدیریت به رهبری بازبینی و کنترل به اختیار و اقتدار سلسله مراتب به شبکه بندی خط پایانی و نتیجه کلی به نگرش استراتژیک تغییر جهت می دهد. امروزه مدیران با چالشهای متعددی از قبیل نیاز اساسی و حیاتی به رهبری تحول گرا، مدیریت منابع انسانی، مدیریت کیفیت، توسعه پایدار و تداوم مزیت رقابتی، تغییر و تحول سازمانی، شکل دهی، اصلاح و بهبود ارزشهای اصلی سازمان، فلسفه یا رسالت آن مواجه اند. این چالشها به طور فزایندها ی مدیران را ملزم می سازد در داخل سازمانهای خود برای ایجاد تحول کلی، نقش رهبری ایفا نمایند. مدیران موفق فردا از این چالشها گریزان نیستند و باید برای رویارویی با چالشهای آینده آماده گردند. چشم انداز رقابت نوین امروزه اقتصاد جهانی یک دورنمای رقابتی ایجاد کرده است که در آن وقایع به طور دائم، متغیر و غیر قابل پیش بینیا ند و عدم اطمینان و ابهام بر تمامی بخشهای سازمان تأثیر می گذارد. در هزاره سوم توانایی ساختن، به اشتراک گذاشتن و اهرمی بودن دانش، جایگزین مالکیت شخصی و کنترل داراییها به عنوان یک مزیت مهم رقابتی تلقی خواهد شد. رهبری تحول گرای اثر بخش میتواند سازمان را به پیش براند و میتواند از فرصتهای رشد گوناگون بخوبی بهره برداری کند. رهبری تحول گرا امروزه برای توجیه اجتناب ناپذیر بودن پدیدة تغییر در سازمانها و ضرورت چاره اندیشی در جهت تطبیق سازنده وآبهای ناآرام » صحیح با تغییرات از دیدگاه استفاده می شود. این دیدگاه سازمان قابل تشبیه به قایقی می داند که باید از یک رودخانه پرتلاطم بگذرد که جریان آب آن همواره طوفانی است. در این حالت آنچه وضع را بدتر می کند این است که کسانی بر این قایق سوارند که پیش از این همکاری نداشته ا ند و هیچکدام پیش این از این رودخانه عبور نکرده اند. در مسیر رودخانه، پیچ و خمها و سنگهای درشتی قرار دارد که قایق به طور غیر منتظره با آنها برخورد می کند، مقصد قایق نیز بدرستی مشخص نیست، هر چند وقت یکبار هم تعدادی افراد جدید بر این قایق سوار می شوند و عدها ی هم قایق را ترک می کنند. لاکت در این باره معتقد است که موج دریا، تجربه ترسناکی است. اگر در قبال آن ایستادگی کنید شما را به گوشها پرتاب می کند، با این وجود اگر بر آن سوار شوید، میتواند در زمان کوتاهی شما را به جای دوری ببرد. به طور قطع بسیار ساده تر است که منتظر امواج تغییر باشید و بر آنها سوار شوید تا اینکه اصرار ورزید که بی حرکت بمانید و به سویی رانده شوید. مدیریت و رهبری ساکن بیت حرک نمیتواند مدت زیادی به طول انجامد، موج یا آن را غرق می کند و کشتی این مدیریت و رهبری، در گل فرو رفته باقی می ماند و بالاخره دیدگاههای بسیاری از نظریه پردازان دیگر مانند تافلر، شوان و برگ کوبست نیز حاکی از آن است که سازمانهای امروزی نمیتوانند روند و سرعت تغییرات متوقف سازند، بلکه تنها میتوانند تردیدها، نوسانات و بی ثباتیها را به فرصتهایی برای آموختن، تطابق و همخوانی مطلوب تبدیل کنند. جهت مقابله با این محیط نامطمئن و تغییرات مستمر، نیاز به افرادی در نقش رهبر بشدت احساس می شود.
چهار سیستم مدیریت لیکرت
رنسیس لیکرت در طبقه بندی سبکهای اصلی وظیفه مداری و کار مند مداری مدل چهار سطحی اثر بخشی مدیریت را ارائه نموده است . این چهار سیستم حاصل مطالعات گروه میشیگان می باشد .
ویژگیهای مدیران سیستم 1 لیکرت مدیریت مستبدانه استثماری در این سیستم همه تصمیمات را مدیر میگیرد.تصمیماتی که هدف از اتخاذ آنها،حفظ و تامین منافع تصمیم گیرنده است. چون به کارکنان اعتمادی ندارند . عدم توانایی در انجام کاری که به کارمند محول شده است،تهدید و مجازات به دنبال خواهد داشت. بنبا براین کارکنان از آنها می ترسند. رهبر به ندرت عقاید کارکنان را جویا می شوند . در این سیستم اعتماد و اطمینان میان رئیس و مرئوس در پایین ترین سطح ممکن وجود دارد.
ویژگیهای مدیران سیستم 2 دیکتاتور خیرخواه در این سیستم مدیر دستور صادر می کنند ولی فرودستان آزادی مختصری در اظهار نظر درباره دستورها دارند. فرودستان تحت شرایط تجویز شده ای تا حدودی در انجام دادن وظایف خود انعطاف پذیری دارند . کارکنانی که به اهداف تعیین شده از سوی مدیر می رسند پاداش می گیرند
در مقابل کارکنان تا حدودی انعطاف پذیرند چون اعتماد نسبی به آنها دارند. مدیر در چهار چوب مقررات و دستورات صادر شده تصمیم میگیرد.مرئوس در انجام وظایفی که به او محول شده است تا حدودی آزادی عمل دارد. رئیس نسبت به مرئوس نظری خیر خواهانه و پدرانه دارد. اعتماد و اطمینان میان رئیس و مرئوس در سطح پایینی قرار دارد و بدین دلیل مرئوس در رفتارها و تماسهای خود با مدیر جانب احتیاط را رعایت میکند.
ویژگیهای مدیران سیستم 3 مدیریت مشاوره ای در این سیستم پس از بحث و مشاوره ، کارکنان اهداف خود را معین می کنند. کارکنان می توانند درباره اینکه چگونه وظایف خود را انجام دهند تصمیم بگیرند ،اما تصمیمات عمده به عهده مدیران سطوح بالاست.کارکنان در بحث مسائل مربوط به کارشان آزادی دارند. مدیران اطمینان دارند که کارکنان کارشان را درست انجام می دهند.بزعم لیکرت در این سیستم قبل از تعیین هدف و تصمیم گیری درباره کار،مدیر با کارمند خود مشورت مینماید. مرئوس در تصمیم گیری درباره وظایف خود و چگونگی انجام آن از آزادی برخوردار است. برای ایجاد انگیزه درکارمند بیشتر به تشویق و اعطای پاداش اتکاء میشودتا تنبیه و مجازات. اعتماد و اطمینان متقابل میان رئیس و مرئوس در سطح نسبتا بالایی قرار دارد
ویژگیهای مدیران سیستم 4 مدیریت مشارکتی به کارکنان اطمینان دارند و تعامل بین آنها با صداقت ،کمال دوستی و اعتماد است. اهداف تعیین و تصمیمات مربوط به کار توسط گروه اتخاذ می گردد. مدیران بدون مشارکت با اعضاء گروه تصمیمی نمی گیرند . مدیران برای ایجاد انگیزش کارکنان هم از پاداشهای مالی استفاده می کنند و هم در آنها احساس اهمیت و ارزش ایجاد می کنند. در این سیستم بر مشارکت گروهی و دخالت فعالانه و سازنده هریک از اعضا گروه در تصمیم گیری های مربوط به کار و تعیین اهداف،تاکید بسیار شده است. در این سیستم مرئوسین میتوانند مسائل مربوط به کار را آزادانه با مدیر در میان بگذارند و مدیر به جای موضع گیری در قبال ورود مرئوس به صحنه تصمیم گیری،از او حمایت و پشتیبانی مینماید. این سیستم فرضیات اصلی تئوری y مک گرگور را در بر میگیرد. این سیستم به عملکرد بهتر سازمان منجر میشود واگرچه در صنایع و سازمانها و واحدهای سازمانی بسیاری کاربرد و کارائی دارد ولی در ضمن این کاربرد و کارائی عمومیت و جهان شمولی کامل ندارد. حرکت به سوی این سیستم به کندی صورت میگیرد و لازمه موفقیت آن،بازآموزی کارکنان و بازسازی گسترده و همه جانبه سازمان است
با وجود اینکه بحث هوش هیجانی، مبحثی نسبتا جدید است، اما راه ها و روش های گوناگونی برای سنجش واندازه گیری میزان آن در افراد طراحی شده است . بصورت کلی، مهارتها و توانایی های هوش هیجانی را می توان از طریق یکی از روش های زیر اندازه گیری نمود . 1. خود سنجی یا ارائه گزارش در مورد خود 2. آزمون عملکر د 3. مشاهده .در حقیقت اکثر آزمون ها و تست های طراحی شده جهت سنجش هوش هیجانی را می توان در یکی از طبقات سه گانه فوق جای داد . در آزمون هایی که از روش خود سنجی استفاده می کنند، از فرد می خواهند تا یک مجموعه از عبارا ت مختلف را بخواند و بیان نماید که هر یک از عبارات تا چه میزان ویژگی های وی را توصیف می کند، یا وی تا چه اندازه با آن عبارت موافق است در حقیقت میزان موفقیت آزمونهای خود سنجی وابسته به میزان خودشناسی فرد است . البته برخی از صاحب نظران معتقدند که به صورت کلی مردم در زمینه تخمین و برآورد سطح تواناییهای خود عملکرد خوبی ندارند . این گروه از روانشناسان بر اساس یک سری تحقیقات تجربی همبستگی بین نمره هوش واقعی که از طریق مقیاس های هوش اندازه گیری می شود و نمره هوشی که از طریق خود سنجی به دست می آید را بسیار پایین ذکر می کنن د با این حال این روش بهترین روش برای سنجش هوش هنوز و اغلب از این روش اسنفاده میشود. در این تحقیق نیز برای سنجش میزان هوش عاطفی از پرسشنامه استفاده شده است.
ادامه مطلب ...
علائم کمک ناوبری و چراغهای دریایی ، به
معنای دستگاه یا وسایل خارجی کمک کننده به دریانوردان در تعیین و محاسبه
موقعیت و یا مسیر دریانوردی و همچنین خطرات و موانع دریایی می باشند و شامل
فانوس های دریایی، بیکن ها، سفینه های دریایی، بویه ها، ریکن ها، علائم
مخصوص مه و بیکن ها می شوند.
- این علائم در نقاط مختلف طول سواحل و در
مسیرهای قابل کشتیرانی بعنوان راهنمای آبهای ایمن قرار داد می شوند و
دریانوردان را در تعیین نقطه نسبت به خشکی و خطرات ناپیدا کمک می نمایند.
این علائم بصورتی هستند که قابلیت دیده شدن و یا شنیده شدن را داشته و
سیستمی را بوجود می آورند
-علائم کمک ناوبری و چراغهای
دریایی ، به معنای دستگاه یا وسایل خارجی کمک کننده به دریانوردان در تعیین
و محاسبه موقعیت و یا مسیر دریانوردی و همچنین خطرات و موانع دریایی می
باشند و شامل فانوس های دریایی، بیکن ها، سفینه های دریایی، بویه ها، ریکن
ها، علائم مخصوص مه و بیکن ها می شوند.
- این علائم در نقاط مختلف طول
سواحل و در مسیرهای قابل کشتیرانی بعنوان راهنمای آبهای ایمن قرار داد می
شوند و دریانوردان را در تعیین نقطه نسبت به خشکی و خطرات ناپیدا کمک می
نمایند. این علائم بصورتی هستند که قابلیت دیده شدن و یا شنیده شدن را
داشته و سیستمی را بوجود می آورند
آشنایی با علائم کمک ناوبری و چراغهایی دریایی
-
علائم کمک ناوبری و چراغهای دریایی ، به معنای دستگاه یا وسایل خارجی کمک
کننده به دریانوردان در تعیین و محاسبه موقعیت و یا مسیر دریانوردی و
همچنین خطرات و موانع دریایی می باشند و شامل فانوس های دریایی، بیکن ها،
سفینه های دریایی، بویه ها، ریکن ها، علائم مخصوص مه و بیکن ها می شوند.
-
این علائم در نقاط مختلف طول سواحل و در مسیرهای قابل کشتیرانی بعنوان
راهنمای آبهای ایمن قرار داد می شوند و دریانوردان را در تعیین نقطه نسبت
به خشکی و خطرات ناپیدا کمک می نمایند. این علائم بصورتی هستند که قابلیت
دیده شدن و یا شنیده شدن را داشته و سیستمی را بوجود می آورند که مسیر ایمن
را نشان می دهند. اشکال و موقعیت آنها معانی مختلفی را بوجود می آورند و
دریانورد قادر است با شناسایی آنها مسیر مستقیم و ایمن را در پیش گرفته و
از خطرات احتمالی جلوگیری نماید.
1 . انواع علائم کمک ناوبری و چراغهای دریایی
1-1- بویه ها
-
بویه ها در اشکال و اندازه های مختلف وجود داشته و هرکدام معنای خاص خود
را دارند، که از میان آنها بویه هایی که مجهز به چراغ باشند برای دریانوردی
در شب نیز بکار می روند و آنهایی که مجهز به ایجاد سوت هستند برای
دریانوردی در هوای مه آلود مورد استفاده قرار می گیرند.
- غالب بویه های
جدید مجهز به دستگاههایی برای انعکاس امواج رادار می باشند اینگونه بویه
ها امواج فرستاده شده را از رادار به خوبی منعکس نموده و در روی صفحه رادار
بصورت یک نقطه نورانی دیده می شوند.
- در ارتباط با بویه هایی که فاقد
چراغ هستند، باید دانست این بویه ها مجهز به نوراهای شبرنگ می باشند که به
سهولت توسط نورافکن می توان موقعیت آنها را پیدا کرد. رنگ منعکس شده از آن
نوارها شبیه به رنگ نور چراغها می باشد.
1-1-1- انواع بویه ها در شکل و کاربرد
الف: بویه استوانه ای شکل
- این بویه ها از جنس های فلزی، پلی اتیلن و فایبرگلاس بوده که به شکل استوانه طراحی می گردد.
ب: بویه مخروطی شکل
- این بویه ها معمولاً از ورقه های فلزی درست شده و شکل قسمت زیرآبی آن استوانه ای و قسمتی که بالای آب قرار دارد بصورت مخروط است.
ج- بویه های زنگ دار
-
این بویه ها نیز معمولاً بدنه شان فلزی است. در بالای آنها قسمتی برج
مانند وجود داشته که در داخل آن وسیله ای شبیه زنگ برای ایجاد صدا وجود
دارد که این زنگ ها در اثر حرکت بویه ها که ناشی از امواج دریاست حرکت کرده
و تولید صدا می کنند. باید به خاطر داشت با توجه به این موضوع کاربرد این
بویه ها برای جاهایی که امواج راکد بوه (مثل داخل خورها و حوضچه ها) توصیه
نمی شود، البته در نوع جدید آنها برای ایجاد صدا ازگاز متراکم یا چکشهای
الکتریکی استفاده می کنند.
د- بویه های صوت دار
- این بویه ها در
اثر بالا و پایین رفتن امواج دریا سیگنالهای مختلف صدا را تولید می نمایند.
البته بعضی از آنها مجهز به وسیله ای الکتریکی هستند که بدون توجه به
امواج دریا، صدای مشخصی را در فواصل معین و بطور مرتب ایجاد می نمایند.
بیشترین مورد استفاده اینگونه بویه ها در شب و هوای مه گرفته است.
ر- بویه های چراغدار
-
بویه هایی هستند که قسمت فوقانی آنها دارای لانترن است و در درون لانترن
لامپ (مشعل) وجود دارد که ممکن است چنانچه مشعل وجود داشته باشد به روشهای
مختلف مثل استفاده از گاز یا باطری آنرا روشن نمایند. البته منبع تغذیه
لانترنها در داخل بویه (بدنه آن) قرار دارد.
ز- بویه های ترکیبی
-
اینگونه بویه ها ممکن است مجهز به چند سیستم باشند بطور مثال بویه های مجهز
به چراغ و سیگنالهای صوتی یک نمونه از بویه های ترکیبی است.
س- بویه های مخصوص
-
بویه هایی هستند که از سیستم مشخص که برای بویه های دیگر لحاظ می گردد
تبعیت نمی کنند و بیشتر کاربرد اختصاصی دارند. بطور مثال بویه هایی که برای
علامت گذاری مناطق لایروبی، قرنطینه، تورهای ماهیگیری و غیره مورد استفاده
قرار می گیرد.
1-1-2- کاربرد بویه ها در روز و علائم آنها
- یکی
از مهمترین مشخصه های بویه هایی که در روز کاربرد دارند رنگ آنهاست لازم
به اشاره است که در سیستم های مختلف بویه گذاری رنگها تعابیر و معانی
مختلفی دارند. در سیستم لاترال رنگ بویه نشان دهنده این است که شناور از چه
سمت بویه ها می تواند عبور کند.
1-1-3- شناخت بویه ها از نظر رنگ
-
باید توجه داشت معانی رنگ بویه ها برای شناخت بویه ها برای وقتی است که
شناور از دریا بطرف خشکی یا بطرف کانال در حال حرکت است، و به شرح ذیل است:
1. بویه های قرمز رنگ برای نشان دادن محدوده ی سمت چپ کانال و در بعضی
از مناطق نشان دهنده ی محل خطرناک بوده که دریانوردان هنگام ورود به کانال
باید آنرا در سمت چپ شناور خود ببینند.
2. بویه های سبزرنگ برای نشان
دادن محدوده ی سمت راست کانال بوده و دریانوردان هنگام ورود به کانال یا
بندر باید آنرا در سمت راست شناور ببینند.
1-1-4- شناخت بویه ها از روی شماره و حرف
-
غالب بویه ها دارای معرف خاصی هستند که ممکن است بصورت شماره یا حرف و یا
ترکیبی از آن دو باشند و رنگ این شماره ها روی بدنه بویه ها بصورتی است که
از دور کاملاً قابل رویت است. چند ویژگی و معنی شماره ها یا حروف روی بویه
ها عبارت است از:
1. شماره بویه ها از دهانه ورودی کانال بطرف داخل کانال افزایش می یابد.
2. شماره های فرد معمولاً روی بویه های سمت چپ کانال نوشته می شود.
3. شماره های زوج معمولاً روی بویه های سمت راست کانال نوشته می شود.
1-2- بیکن ها و کاربرد آنها
-بیکن
ها علائم کمک ناوبری ثابتی هستند که پایه های فلزی یا چوبی آن در ساحل و
یا در آبهای کم عمق سواحل نصب می شود و معمولاً بر دو نوع هستند که عبارت
اند از:
1. بیکن های روز
2. بیکن های شب
- بیکن هایی که در روز مورد استفاده قرار می گیرند فاقد چراغ بوده و علائم مشخصه آنها رنگ، شکل و یا شماره آنها است.
- ساده ترین نوع بیکن تک پایه ای بوده و علامت مشخصه آنها در بالاترین و نزدیکترین مکان به آن نصب می گردد.
-
بعضی از این بیکن ها در شب و با نصب چراغ روی آنها قابل رویت می باشند. از
معروفترین بیکن های چراغدار می توان بیکن ترانزیت را نام برد. لازم به
اشاره است در صورتیکه امتداد دو بیکن از وسط کانال و یا از آبهای مناطق
ایمن عبور کند آنرا بیکن ترانزیت گویند. در این حالت بویژه هنگام عبور از
کانالهای باریک برای اینکه واحد شناور دقیقاً از وسط کانال یا از آبهای
ایمن عبور کند دو بیکن را در روز و یا چراغهای آنرا در شب رویهم قرار داده و
در امتداد آن دو بیکن دریانوردی می نمایند.
16-3- ریکن و کاربرد آن
-
ریکن در واقع نوعی بیکن است که سیگنالهای مشخصی را که قابل دریافت توسط
رادار کشتی باشد منتشر می نماید. این سیگنالهای منتشر شده در صفحه رادار
واحد شناور کاملاً مشخص است.
1-4- فانوسهای دریایی
- فانوسهای
دریایی که آنرا چراغ دریایی نیز می گویند در اکثر مناطق قابل دریانوردی
جهان در امتداد سواحل در خشکی و نیز در آبهای داخلی کشورها مورد استفاده
قرار می گیرد. ساختمان بخصوص فانوسهای دریایی آنرا براحتی قابل شناسایی
کرده و نیاز به توصیف و تعریف خاصی ندارد.
- فانوسهای دریایی موارد
استفاده بسیار زیادی داشته و در مناطق مختلف بکار برده می شود. مثلاً در
دماغه ها، مدخلها، مناطق خطرناک و یا نقاطی که لازم است به دریانوردان
هشدار داه و آنها را از خطرات احتمالی آگاه کرد می توان نام برد.
- یکی
از ویژگیهای بسیار مهم فانوسهای دریایی وجود چراغی در بالای آن است که
ارتفاع قابل ملاحظه ای داشته و برد نورانی آن بسیار از بویه ها ودیگر
علائم دریایی بیشتر و زیادتر است.
- فانوس های دریایی علاوه بر چراغ به
علائم دیگری نیز از قبیل سیگنالهای مخصوص هوای مه آلود و غیره مجهز می
باشند در بعضی از مناطق جهت بکار انداختن علائم آن هنوز هم از نیروی انسانی
استفاده می شود ولی در بیشتر کشورهای پیشرفته این سیستم بصورت خودکار
انجام می شود.
1-5- سفینه های دریایی
- کار سفینه های دریایی
همانند فانوس دریایی بوه و مجهز به چراغ، سیگنالهای مخصوص مه و بیکن های
رادیویی می باشند. از سفینه های دریایی در مدخل بنادر بزرگ و مهم دنیا و یا
در مناطق خطرناک استفاده می شود. در بعضی از مناطق، رنگ بدنه آن قرمز بوده
و نام ایستگاه مربوطه روی بدنه شناور نوشته می شود که روسازی آن (سفینه
ها) برنگ سفید و دکل ها و پایه های چراغ را رنگ های دیگری است.
- لازم
به اشاره است چنانچه سفینه های دریایی در حال حرکت باشند و در مکان اصلی
خود نباشند باید علامت مخصوص خود را نشان دهند مبنی بر اینکه در لنگرگاه
نبوده تا بدین وسیله خطری متوجه دیگر دریانوردان نگردد.
1-6- مشخصات فنی چراغهای دریایی
-
از آنجائیکه چراغهایی دریایی کاربرد بسیار زیادی در دریانوردی دارند برای
آگاهی دریانوردان ساختار آن را به اجمال مورد آنالیز قرار می دهیم.
1-6-1- نور چراغها:
نور
چراغها را می توان توسط باطری و یا گاز که در درون بدنه بویه ها یا خارج
از چراغهایی دریایی قرار دارد روشن نمود که اینکار توسط سیم یا لوله ای که
به خود چراغ متصل است انجام می شود. برای اینکه کارکرد باطری و یا کپسول
برای زمان زیادی در نظر گرفته شود و کمتر نیاز به تعویض مولدهای روشنایی یا
شارژ باطری باشد می توان طول مدت روشنایی چراغها را در مقایسه با مدت زمان
تاریکی را با استفاده از تغییر ریتم فلاشرها کمتر نمود.
1-6-2- رنگ نور چراغهای دریایی
-
رنگ نور چراغهای دریایی در بعضی از مناطق بصورت های متنوع مورد استفاده
قرار می گیرد. ولی سه نوع رنگ استاندارد براساس تأییدیه انجمن بین المللی
چراغهای دریایی (IALA) عبارت اند از: سفید – قرمز – سبز
الف- رنگ قرمز
- رنگ قرمز روی بویه ها و چراغهای دریایی قرار گرفته و بدنه بویه ها را هم می توان با رنگ قرمز رنگ کرد.
ب- رنگ سبز
رنگ سبز هم مثل رنگ قرمز برای رنگ کردن بدنه بویه ها مورد استفاده قرار گرفته و در چراغهایی دریایی نیز بعنوان رنگ لنز بکار می رود.
ج- رنگ سفید
- رنگ سفید روی بدنه بویه های مختلف کاربرد داشته و در چراغهای دریایی نیز بعنوان رنگ لنز بکار برده می شود.
1-6-3- شناخت چراغهای دریایی براساس مشخصات ظاهری
- مشخصات فنی چراغهای دریایی با مشخصات ظاهری آنها متفاوت بوده که در اینجا به تعدادی اختصارات و معانی مربوطه اشاره خواهیم داشت.
1. (F.L)Flashing یا چشمک زن
- وقتی مشخصه یک چراغ دریایی بصورت Fl نشان داده می شود بدین معنی است که مدت زمان روشنای کمتر از مدت زمان تاریکی است.
2. Occulting یا Occ یا Oc
- این علامت روی چراغهای دریایی به این معنی است که مدت زمان روشنایی بیشتر از مدت زمان تاریکی چراغ است.
3. Isophase یا ISO
- این علامت روی چراغهای دریایی نشان دهنده آن است که مدت زمان روشنایی و مدت زمان خاموشی چراغ یکسان است.
4. Fixed یا F
-
این چراغها روشنایی ثابت داشته و البته بعضی از بویه ها هم به این صورت
هستند ولی باید به خاطر داشت استفاده از آن روی بویه های خطر (بویه هایی که
نشان دهنده موانع هستند و یا بویه هایی که در محل انشعاب مسیرهای کشتیرانی
قرار دارند) به هیچ وجه توصیه نمی شود.
5. FL، مخصوص چراغهای چشمک زن معمولی
-
این چراغها معمولاً بصورتی چشمک می زنند که به تناوب یکسان بوده و حداکثر
30 چشمک در دقیقه میزنند و معمولاً از آن برای بویه های سبز و قرمز و بویه
های مخصوص (بویه سیاه) استفاده می کنند.
6. Quick Flashing یا QKFL
-چنین
چراغهایی معمولاً تعداد چشمک های آن حداقل 60 چشمک در دقیقه است و معمولاً
روی بویه های سبز و قرمز و یا روی بویه هایی که لازم است توجه خاصی نسبت
به آن منطقه وجود داشته باشد مورد استفاده دارد مانند سرپیچ های تند یا محل
کشتی های مغروق
7. Interrupted Quick Flashing یا intok. FL.
-
این چراغها چند سری چشمک سریع زده و بین هر سری معمولاً 5 ثانیه خاموشی
وجود دارد و معمولاً در سر تقاطع های کانال، در محل غرق شدن شناورها و یا
خطرات دیگر که بتوان از هر دو طرف آن عبور کرد، نصب می گردد.
8. MO یا K
-
علامت نور این نوع چراغها تشکیل شده از یک چشمک کوتاه و یک چشمک بلند که
معمولاً 8 بار در دقیقه انجام می شود نور آنها سفید و معمولاً در وسط کانال
و یا در جاهایی که بتوان از هر دو طرف و از نزدیک آن عبور کرد، نصب می
شود.
9. رنگ ها و علامت اختصاریشان
- رنگ منتشر شده توسط هر نور با اختصاراتی بصورت مقابل نشان داده می شود:
اختصارات رنگ ها
به فارسی به لاتین
W
R
G
Y
Qr
BU, BL
V سفید
قرمز
سبز
زرد
نارنجی
آبی
بنفش White
Red
Green
Yellow
Orange
Blue
Violet
2. سیستم های نصب علائم دریایی (بویه ها و چراغها)
-
تا سال 1975 شاید بیش از سی سیستم مختلف نصب علائم در جهان مورد استفاده
قرار گرفت که البته مقررات این سیستم ها نسبت به یکدیگر تناقضاتی را بوجود
می آورد که باعث ایجاد خطرات بیشمار گردید. این مسأله بخصوص بهنگام شب
بیشتر بچشم می خورد.
- حتی در مواقعی دریانورد به یکباره خود را در
مقابل چراغی می دید که مفهوم آن کاملاً برایش روشن نبود. چنین اشتباهات
سوال برانگیزی گاهی می توانست بسیار خطرآفرین باشد.
- بطور مثال اگر
چراغی را بعنوان نشانه یک شی خطرناک گذاشته بودند از اینکه محل شی و مختصات
آنرا برروی نقشه های دریایی قید نمایند غافل شده بودند.
- نکته جالب
اینکه علاوه بر مشکلات فوق الذکر از زمانیکه نورانی کردن علائم از اواخر
قرن نوزدهم متداول گردید در مورد روش استفاده مناسب از این علائم همیشه
اختلاف نظر وجود داشته است.
- بطور مثال بعضی از کشورها موافق استفاده
از چراغ قرمز برای مشخص نمودن طرف چپ کانال بودند و بعضی دیگر بالعکس، چراغ
قرمز را برای علامت گذاری سمت راست کانال بکار می بردند.
- اختلاف مهم
دیگر بهنگام روز بوجود می آید که در مورد مشخص کردن مسیر بود، بیشتر کشورها
در این حالت سیستم «لاترال» را پذیرفته بودند ولی کشورهای بیشمار دیگری
طرفدار سیستم مشخص کننده «مسیر در چهار جهت» یا «کاردینال» بودند.
2-1- سیستم های نصب علائم لاترال و کاردینال
الف- سیستم لاترال یا سیستم جانبی
-
درسیستم لاترال علائم کناره های چپ و راست مسیر را مشخص می کردند در واقع
این سیستم هنگام ورود به بنادر، رودخانه ها، خورها و یا به هر آبراه
موقعیت علائم از طرف دریا تعیین می گردد و یا می توان با توجه به جهت جریان
آب مد تعیین نمود.
ب- سیستم کاردینال یا سیستم چهارجهت اصلی
در
سیستم کاردینال محل های خطرناک بوسیله یک یا چند علامت مشخص می گردد. این
علائم در صفحه هایی که جهت های آن بوسیله قطب نما مشخص شده نصب گردیده اند
که منطقه خطر در آن رانسبت به علائم نشان می دهد به عبارت دیگر سیستم
کاردینال مناسبترین سیستم برای نشان دادن سواحلی با صخره های زیاد، جزیره
نماهای آشکار و پنهان جزایر متعدد و همچنین برای نشان دادن مناطق خطرناک در
دریاچه های آزاد است.
در واقع محل قرار گرفتن این نوع علائم موقعیت
تقریبی محل خطرناک را نشان می دهد. بطور مثال اگر با بویه شرقی روبرو شویم
این معنا را دارد که محل خطرناک در طرف غرب بوده و باید از طرف شرق آن بویه
مسیر را ادامه دهیم.
2-2- مشکلات سیستم های نصب لاترال و کاردینال
-
جالب است بدانید که غالب کشورهای مهم دریایی جهان برای سالهای متمادی از
هر دو سیستم استفاده می نمودند. جزئیاتی از قبیل اشکال و رنگهای بویه و نیز
مشخصات نور چراغها در کشورهای مختلف تفاوت داشت. با گذشت زمان و افزایش
ارتباطات دریایی بین کشورهای مختلف ایجاب نمود که سیستم های مختلف بویه
گذاری به یک سیستم یکنواخت تغییر یابد و در این رابطه کنفرانسهای متعددی
تشکیل گردید تا اینکه بعد از جنگ جهانی دوم که علائم کمک ناوبری بسیاری از
کشورها نابود شده بود، آنها تصمیم گرفتند که در اسرع وقت آنرا ترمیم نمایند
و بدین منظور از قواعدی که قبلاً در ژنو تصویب شده بود استفاده کرده و با
توجه به روشهای محلی و تجهیزاتی که در اختیار داشتند برای هماهنگ کردن کردن
آن با اوضاع خود تغییراتی در این قوانین بوجود آورند.
- در همین راستا
بیشتر کشورهای آمریکای شمالی و جنوبی نیز خواهان سیستم لاترال بودند و قرمز
را برای علامت گذاری سمت راست کانال بکار می بردند.
- مجمع بین المللی
علامت گذاری دریایی این مساله را مدنظر قرار داده بود بطوریکه در سال 1965
یک کمیسیون بین المللی بمنظور بررسی مسائل و ارائه یک راه حل منطقی تشکیل
داد و این کمیسیون با سه مسأله اساسی روبرو بود:
الف- بکار بردن تجهیزات موجود برای جلوگیری از مخارج بیهوده
ب- تعیین کاربرد مناسب چراغ قرمز برای سمت چپ یا راست مسیر
ج- ادغام قواعدی که هم سیستم لاترال و هم سیستم کاردینال را در برگیرد.
-
کوشش برای ایجاد یک واحد کامل، موفقیت بسیار کمی در برداشت، سپس یک سری
حوادث فاجعه آمیز که منجر به غرق شدن چند کشتی شد باعث تحرک جدید در
کمیسیون گردیده و در این باره کار خود را شروع کرد.
- هدف این کمیسیون
یکنواخت کردن کامل بود لیکن تصمیم گرفته شد که دو مجموعه قونین بوجود آورند
یکی پیش بینی استفاده از رنگ قرمز برای علامت گذاری قسمت چپ کانال بود که
دو سیستم کاردینال و لاترال را در هم ادغام می کرد و دیگری استفاده از رنگ
قرمز برای علامت گذاری سمت راست کانالها و سیستم جانبی بود.
- این دو مجموعه قوانین بطریق زیر مشخص می گردد:
الف: سیستم نصب علائم روش A
ب: سیستم نصب علائم روش B
3. نصب علائم دریایی در بنادر ماهیگیری
3-1- سیستم نصب علائم به روش «A» در بنادر ماهیگیری
-
سیستم A مرکب از سیستم لاترال و کاردینال (قرمز در سمت چپ) است، قوانین
سیستم A که هم اکنون بطور کامل تهیه شده ، بوسیله آیمو (IMO) تأیید گردیده
است و مورد استفاده آن برای رأی کشورهای اروپا، آفریقا، هند، استرالیا و
بعضی از کشورهای قاره آسیا است، که کشور ما هم جزو این کشورها است.
- در
این سیستم علامت گذاری می توان از ترکیب ها استفاده نمود و دریانورد به
آسانی می توان تشخیص دهد که این علامت لاترال، کاردینال و یا نوع دیگری است
و خصوصیات علامت در همان لحظه قابل تشخیص است. سیستم علامت گذاری A شامل
(پنج) نوع مختلف علائم است که ترکیب آنها می تواند مورد استفاده قرار گیرد.
3-1-1- علائم لاترال در سیستم علامت گذاری A
-
استفاده از آنها منوط به جهات و مسیرهای قراردادی است. این علائم کناره
های سمت چپ و راست مسیری را که باید تعقیب شوند مشخص می نمایند.
مفهوم علائم حداقل بوسیله یکی از خصوصیات زیر مشخص می گردد:
الف- در شب بوسیله رنگ نور و مشخصه نورانی
ب- در روز بوسیله رنگ بدنه، فرم و مشخصه روز
3-1-2- شرح علائم لاترال در سیستم علامت گذاری A
الف – علامت های سمت چپ
- شکل: استوانه ای، برج و یا تیرک
- مشخصه روز: یک استوانه قرمز رنگ بالای بویه برج شکل و یا تیرک شکل در صورت لزوم
- رنگ نور: قرمز
- مشخص نورانی: نامشص است. بطور مثال می تواند چشمک زن سریع، فقط چشمک زن، چشمک زن بلند و یا چشمک زن مختلف باشد.
LATTERAL
PORT HAND MARKS
ب- علامت های سمت راست
رنگ علامت: سبز
شکل: مخروطی، برج و یا تیرک
مشخصه روز: یک مخروط سبز رویه بالا و در بالاترین قسمت بویه های برج شکل و یا تیرک شکل
LATTERAL
STARBOARD HAND MARKS
3-2-1- علائم کاردینال در سیستم علامت گذاری A
-
علائم کاردینال همانند قطب نما نشان دهنده چهارجهت اصلی یعنی، شمال، جنوب،
شرق و غرب بوده و دریانوردان را بطرف آبهای ایمن هدایت می کند و در جهت
مخالف، محل های ناامن و نقاط خطرناک را می شناساند.
با مشاهده آن علائم
بطرف جهتی که نام گذاری شده باید ادامه حرکت داد. یعنی یک دریانورد با
مشاهده علامت شمال باید بطرف شمال آن علامت، با دیدن علامت جنوبی بطرف
جنوب، با دیدن بویه شرقی بطرف شرق و با مشاهده علامت ضرب باید بطرف غرب آن
علامت تغییر مسیر دهد.
3-2-2- موارد استفاده از علائم کاردینال در سیستم علامت گذاری A
الف- برای نشان دادن اینکه بیشترین عمق در همان جهتی از علامت قرار دارد که نام علامت است.
ب- برای نشان دادن اینکه از کدام طرف یک مانع آب مطمئن (منطقه ایمن) وجود دارد.
ج- برای جلب نظر روی یک شکل در کانال، مثل یک پیچ، یک دوراهی و یا انتهای منطقه کم عمق
3-3-1- علامت شمال در سیستم علامت گذاری A
مشخصه
روز علامت شمال: دو مخروط سیاه که رویهم قرار گرفته و رأی هر دو مخروط
بطرف بالا است. لازم به اشاره است که مشخصه های روز یکی از علائم مهم است
که باید بدقت بخاطر سپرده شود.
رنگ بدنه علامت شمال: از دو رنگ سیاه و زرد تشکیل می گردد. بطوریکه قسمت بالای آن سیاه و پایین آن زرد است.
شکل علامت شمال: بصورت برج و یا تیرک است.
رنگ نور علامت شمال: سفید است.
مشخصه
نورانی علامت شمال (ریتم فلاش): بصورت چشمک زن خیلی سریع (100 تا 120 چشمک
در دقیقه) و یا چشمک زن سریع (50 تا 60 چشمک در دقیقه)
محل خطر در علامت شمال: محل خطر در جنوب آن است.
3-3-2- علامت شرق در سیستم علامت گذاری A
مشخص روز علامت شرق: دو مخروط سیاه، بطوریکه قاعده آنها بطرف هم بوده و رأس مخروط ها یکی بطرف بالا و دیگری بطرف پایین قرار دارد.
رنگ بدنه علامت شرق: رنگ بدنه سیاه و یک نوار پهن زرد رنگ در وسط آن دیده می شود.
شکل علامت شرق: بصورت برج یا تیرک است.
رنگ نور در علامت شرق: سفید
مشخصه
نورانی علامت شرق (ریتم فلاش): بصورت چشمک زن خیلی سریع که بصورت سه چشمک
در هر پنج ثانیه و یا چشمک زن سریع بصورت 3 چشمک در هر ده ثانیه است. جهت
بخاطر سپردن صفحه ساعت را در نظر بگیرید عدد سه در شرق است اگر ساعت 12:00
را شمال فرض کنیم.
محل خطر علامت شرق: در غرب آن است.
3-3-3- علامت غرب در سیستم علامت گذاری A
مشخصه روز علامت غرب: دو مخروط سیاه که رأس آنها بطرف یگدیگر است.
مشخصه بدنه علامت غرب: رنگ بدنه زرد و یک نوار پهن سیاه رنگ در وسط آن دیده می شود.
شکل علامت غرب: بصورت برچ و یا تیرک است.
رنگ نور علامت غرب: سفید است.
مشخصه
نورانی علامت غرب (ریتم فلاش): بصورت چشمک زن خیلی سریع بصورت نه چشمک
خیلی سریع در ده ثانیه و یا بصورت چشمک زن سریع بصورت 9 چشمک سریع در هر 15
ثانیه است جهت بخاطر سپردن از ساعت استفاده می توان نمود به این صورت که
عدد 9 در صفحه ساعت نشان دهنده غرب است.
محل خطر علامت غرب: در شرق علامت است.
3-3-4- علات جنوب در سیستم علامت گذاری A
مشخص نور علامت جنوب: دو مخروط سیاه که رویهم قرار گرفته و رأس انها بطرف پایین است.
رنگ بدنه علامت جنوب: قسمت پایین آن سیاه و قسمت بالا زرد رنگ است.
شکل علامت جنوب: بصورت برج و یا تیرک است.
رنگ نور علامت جنوب: رنگ نور سفید است.
مشخصه
نورانی علامت جنوب (ریتم فلاش): چشمک زن خیلی سریع بصورت شش چشمک خیلی
سریع و در دنباله آن یک چشمک بلند در هر ده ثانیه، و یا چشمک زن سریع بصورت
شش چشمک سریع و در دنباله آن یک چشمک بلند در هر 15 ثانیه است.
برای
بخاطر سپردن می توان از ساعت استفاده کرد به این صورت که عدد شش در جنوب
صفحه ساعت قرار دارد برای اینکه تعداد چشمک آن با چشمک های علامت شرق و غرب
اشتباه نشود در دنبال آن یک چشمک بلند استفاده می نمایند.
پیش گفتار
بررسى
و تحقیق تاریخ اسماعیلیان کارى بسیار دشوار است. محققان براى پژوهش در
باره این فرقه با مشکلاتى رو به رو هستند که در بررسى سایر سلسلهها و
فرقهها وجود ندارد. کمتر فرقهاى را مىتوان یافت که مانند اسماعیلیان
دچار ابهام و پیچیدگى شده باشد. تاریخچه زندگانى سران آنها و افکار و
عقایدشان بسیار تاریک و مبهم است و این مشکل با مراجعه به منابع متعصبانه و
مغرضانه دشمنان اسماعیلیان که اجبارا به آنها رجوع خواهد شد، برطرف
نمىشود. ابهام در تاریخ این گروه دلایل مختلفى دارد;از جمله این که منابع
تاریخى خود اسماعیلیه نوعا از بین رفته و ماخذ عمده اطلاعات، کتابهایى به
قلم مخالفان ایشان است. از این رو، به ناچار باید به منابع تاریخنویسانى
اتکا کرد که یا کورکورانه دشمن تحولات درونى اسماعیلیان بودند، و یا آن را
نادیده مىگرفتند، لذا بر محقق منصف و بىغرض که تا اندازهاى با تاریخ آن
عصر، انس دارد، غرضورزى در بسیارى از نسبتها که به این فرقه و پیروان آن
داده اند، آشکار است، و اغلب آنها به نظر کلى، ساختگى مىآید و به قول
علامه قزوینى:
منشا آن افترا و تهمت لابد یکى بغض ذاتى متعصبین... با
شعیه و دیگرى تحریک و تحریض خلفاى بنى عباس بوده، زیرا خلفا مزبور در مقابل
قدرت روزافزون رقباى مقتدر خود، یعنى خلفاى فاطمیین، که نیمى از مملکت
آنان را از دست ایشان به در برده و در نیمه باقى نیز ایشان را متزلزل
مىداشتند، از راه کمال عجز و ناتوانى و تشفى قلب خود، چارهاى جز توسل به
این گونه وسائل عاجزانه، یعنى نشر اکاذیب و مفتریات، در حق دشمنان قوى
دستخود و قدح در انساب و مذاهب و اعمال و افعال و اعوان و انصار ایشان
نداشتهاند.و از قدیم گفتهاند که سلاح عجزه، دشنام و تهمت است (1) .
ماخذ تاریخى در باره اسماعیلیه چیست ؟
به
نظر مىرسد سر چشمه اطلاعات و ماخذ عمده مؤلفین، در باره آغاز دوران
اسماعیلیه، کتاب ابو عبد الله محمد بن على بن رزام طائى کوفى (2) بوده، که
در رد اسماعیلیه تالیف شده است. ابن الندیم، (297-378) در کتاب «الفهرست»
در باره دوران آغازین نهضت اسماعیلیه از او نقل کرده، و گویا چندان اعتمادى
به اقوال و نوشتههاى ابن رزام نداشته و مسؤولیت را از عهده خود، در روایت
از آن کتاب برداشته است. او در ابتداى فصل مزبور مىگوید:
قال ابو عبد
الله بن رزام فى کتابه الذى رد فیه على اسماعیلیه و کشف مذاهبهم ما قد
اوردته بلفظه و انا ابرء عن العهدة فى الصدق عنه، و الکذب فیه (3) .
ابو
عبد الله رزام در کتابى که بر رد اسماعیلیه نوشته و پرده از مذاهب آنان
برداشته، گفتارى دارد که ما آن را با همان الفاظ در اینجا مىآوریم و
عهدهدار صدق و کذب آن نیستیم.
ابن الندیم در آخر فصل، پس از نقل
روایات ابن رزام، و غیر ابن رزام از دشمنان اسماعیلیه مىگوید: فاما ببلاد
مصر، فالامر مشتبه و لیس یظهر من صاحب الامر المتملک على الموضع، شىء یدل
على ما کان یحکى عن جهته و جهه آبائه، و الامر تحیر هذا و السلام (4) .
اما
در مصر وضعشان مبهم است، و از فرمانفرما و صاحب آن مرز و بوم، چیزى دیده
نمىشود که حکایت از گفتههایى کند که در باره او و پدرانش مىگفتند و
جریان کارها جز آن است که بود.
و مسعودى (متوفى 346) در کتاب «التنبیه و الاشراف» مىنویسد:
و
قد صنف متکلموا فرق الاسلام عن المعتزله و الشیعه و المرجئه و الخوارج و
النابته ممن تقدم کتبا فى المقالات و غیرها من الرد على المخالفین، کالیمان
بن رئاب الخارجى و... فلم یعرض احد منهم لوصف مذاهب هذه الطائفه و رد
علیهم آخرون، مثل قدامة بن یزید النعمانى و ابى عبدک الجرجانى... و ابى عبد
الله محمد بن على بن رزام الطائى الکوفى (5) ...
متکلمین فرق اسلام از
شیعه، معتزلى، مرجئه و خوارج، کتابهایى در رد مخالفین خود نوشتهاند....
ولى از آنها کسى متعرض عقاید فرقه قرامطه و باطنیه نشده و کسانى که بر
آنها رد نوشتهاند، مانند: قدامة بن یزید بن نعمانى و ابن عبدک جرجانى و
ابو الحسن بن زکریاى جرجانى و ابو عبد الله محمد بن على بن رزام طائى کوفى و
ابو جعفر کلابى، هر کدام، از عقاید آنها به نوعى سخن گفته است و تازه
پیروان این فرقه، گفتار آنان را انکار کرده و تایید نمىکنند.
چنان که
دیده مىشود مسعودى که در شناخت فرقههاى مذهبى شهرت دارد، و با خواندن اثر
ابن رزام از آئین باطنى آگاهى پیدا کرده استبه طور آشکار و روشن مىگوید:
اقوال کسانى که بر رد اسماعیلیه کتاب نوشتهاند از جمله آنها ابن
رزام، نه هیچ یک از آنها با دیگرى موافق است و نه با احوال خود اسماعیلیه
مطابقت دارد. مقریزى احمد بن على (766-845) در کتاب اتعاظ الحنفاء باخبار
الائمه و الخلفاء (6) (که در لیبسیک و قدس شریف چاپ شده) در باره آغاز کار
اسماعیلیه عین مندرجات کتاب الفهرست را با مختصر اختلافى در عبارت نقل کرده
است، ولى نه به روایت کتاب الفهرست، بلکه به نقل از کتابى دیگر، در طعن بر
انساب خلفاء فاطمیین تالیف یکى از معاصرین همان سلسله و از بنى اعمام همان
خاندان (7) ، اما از اشد اعداى ایشان به نام محمد بن على بن الحسین بن
احمد بن اسماعیل بن جعفر الصادق علوى دمشقى، معروف به «شریف اخو محسن بن
عابد علوى دمشقى که از رجال اواخر قرن چهارم هجرى ولى مقریزى خود تصریح
مىکند که ماخذ، شریف اخو محسن علوى نیز در نقل این مطالب همان ابو عبد
الله بن رزام است، یعنى همان کسى که ابن ندیم اطلاعات عمده خود را راجع به
اسماعیلیه از او نقل کرده است (8) . عجیب آن که، مقریزى در حالى که به
گزارش ابن رزام و پیرو او اخو محسن اعتقاد ندارند، استفاده سرشارى از
نوشتههاى او کرده است (9) .
هم چنین شهاب الدین احمد بن عبد الوهاب
نویرى (677-733) در کتاب نهایة الادب فى فنون الادب (10) در فصل راجع به
قرامطه از همین شریف محسن نقل کرده است (11) .
متن نوشته اخو محسن در
دو نسخه متفاوت، اولى در آثار مقریزى -قسمت آئینى آن در کتاب خطط (12) و
قسمت تاریخىاش در کتاب مقفى آورده است- (13) )و دیگرى در نهایة الادب
نویرى که یک دانشنامه ادبیات و تاریخ است، باقى مانده است.
بنابراین
معلومات مبسوط و مفصلى را که ابن ندیم و مقریزى و نویرى در باره اسماعیلیه و
قرامطه و فاطمیین به نگارش درآوردهاند، مستقیما از دو ماخذ بسیار قدیمى
تالیف ابن رزام و اخو محسن دمشقى، در رد اسماعیلیه گرفتهاند. البته طبق
تحقیق محققان، از این دو کتاتب مهم، اثرى در میان نیست و هر دو ظاهرا از
بین رفتهاند (14) .
به هر حال ماخذ عمده اغلب اطلاعات مربوط به اوایل
امر اسماعیلیه به قلم مخالفین ایشان نگارش شده ظاهرا همین دو شخص بودهاند.
و آثار بقیه مؤلفان و مورخان متاخر، از قبیل ابو منصور عبد القاهر بغدادى
صاحب الفرق بین الفرق و سمعانى در کتاب الانساب و ابن الاثیر در تاریخ کامل
و نظام الملک در سیاستنامه و ابو المعانى محمد بن عبید الله علوى در بیان
الدیان و رشید الدین در جامع التواریخ و علاء الدین جوینى در تاریخ
جهانگشاى و دیگر مؤلفان، از دو ماخذ یادشده است.
قدیمىترین منبع تاریخى
قدیمىترین
منبع در طبقهبندى فرقههاىاسلامى مقالات الاسلامیین از ابو الحسن اشعرى
-متوفى 321 ه- است.اظهارات وى در باره مساله مورد بحث دقیقتر از دیگران
است. وى در تبیین و تشریح قرامطه مىنویسد:
قرامطه پندارند که
پیامبر(ص) بر امامت على بن ابیطالب (ع) وصیت کرده و على (ع) بر امامتحسن
(ع) و او بر امامتحسین (ع) و حسین (ع) بر امامت على بن حسین (ع) و او بر
امامت محمد بن على (ع)، محمد بن على بر جعفر بن محمد (ع) و جعفر (ع) بر
جانشینى محمد بن اسماعیل وصیت کردهاند.گویند: محمد زنده است و هرگز
نمىمیرد تا بر زمین فرمان راند و او همان مهدى (ع) است که پیامبر (ص) به
او بشارت داده است. در این باره به روایاتى که از پیشینیان خود دارند
استناد جویند، زیرا در آن روایات هفتمین امام را «قائم» نامیدهاند (15) .
منابع تاریخى دیگر در باره اسماعیلیه
از دیگر منابع مهم و متاخر
اهل سنت در باره اسماعیلیه که باید مورد اشاره قرار گیرد، کتاب السلوک از
بهاء الدین جندى -متوفى 732 ه- است. جندى تنها منبع خود را ابو عبد الله
محمد بن مالک بن ابى القبائل ذکر کرده است. او یکى از فقهاى یمن و علماى
اهل سنت است که در ایام صلیحى (16) به قرامطه پیوست و شناخت وسیعى از شخصیت
آنان به دست آورد. جندى بعدها آئین قرامطه را ترک کرد و آنها را هجو نمود
و رساله جامعى در این باره نوشت و در آن اصول بنیادى قرامطه را بررسى و
شرارت شان را ثابت کرد و به خوانندگانش علیه تعالیم آنها هشدار داد (17) .
در اوایل سال 1939 م، کتابى در قاهره چاپ شد که احتمالا همان رساله
است. نام این رساله کشف الاسرار الباطنیه و اخبار القرامطه و نویسنده آن
محمد بن مالک ابن ابى الفضائل الحمادى الیمانى ذکر شده است (18) .
کار
اشعرى را محمد بن الملطى عقلانى شافعى -متوفى 275- و در کتاب خود التبیه و
الرد على اهل الاهواء و البدع (19) ، دنبال کرده ولى وى بیشتر با رد و
تکذیب سر و کار دارد تا تبیین و تشریح، ولى با این همه مطالب جالبى را
ارائه کرده است (20) .
مفصلتر از همه اینها اثر معروف اشعرى، ابو
منصور عبد القاهر بن طاهر بغدادى -متوفى 429 ه- است. وى در کتاب الفرق بین
الفرق بررسى مفصلى از فرقههاى تشیع، تواریخ و آیینهاى آنها ارائه
مىکند. او در فصل مربوط به باطنیه، گزارش تاریخى مفصلى عرضه مىکند که با
گفتههاى ابن رزام اختلاف آشکارى دارد.
ابو المعانى محمد بن عبید الله
علوى در کتاب بیان الادیان تالیف، 485 ه گزارش کوتاهى از پیدایش باطنىها و
آئینهاى آن داده است (21) . در این کتاب جز در مواردى معدود، نشانى از
تعصب مولف و لعن مذاهب و مسلکها نیست; از جمله این موارد، آن جا است که از
ابومعین ناصربن خسرو قبادیانى، شاعر مشهور اسماعیلى متوفاى به سال 481 یاد
شده است.
ابن حزم -متوفى 459 ه- در نخستین تاریخ مذاهب اسلامى به نام
الفصل فى الملل و الاهواء و النحل نیز گزارش کوتاه و غرضآلودى در باره
مساله مورد بحث آورده است (22) .
شهرستانى -متوفى 548- که در تاریخ
مذاهب دنبالهرو ابن حزم مىباشد نیز مطالب گستردهاى در این باره دارد.
اگر چه گزارش او با مسامحه همراه است ولى آشکارا از منابع اسماعیلى سود
برده است در عین حال اثر شهرستانى بیشتر با آئین اسماعیلى سر و کار دارد و
اطلاعات تاریخى کمترى ارائه مىکند.
از دیدگاه فخر الدین رازى مفسر
بزرگ قرآن، اثر شهرستانى در باره فرقههاى اسلامى، از کتاب الفرق بین الفرق
بغدادى که در نتیجه تعصب افراطى خود، عقاید مخالفین را با صداقت عرضه
نکرده، گرفته شده است. تنها چیزى که در کار شهرستانى شایان توجه است قسمت
مربوط به حسن صباح است (23) .
او در این باره از اسناد و مدارک موثق
استفاده کرده و آنها را از فارسى به عربى برگردانده است (24) . به هر حال
آگاهى شهرستانى از آئین اسماعیلى قابل توجه است.او با اسماعیلیان جلسات بحث
داشته است تا جایى که متهم به داشتن عقاید اسماعیلى شده است (25) .
یکى
دیگر از آثار مهم اهل تسنن که باطنیه را بررسى کرده، کتاب المنقذ من
الضلال غزالى -متوفى 505- است. غزالى با مواضع اسماعیلیان به خصوص آئین حسن
صباح آشنایى عمیقى داشت. او رسالههایى در رد اسماعیلیه نوشت. غزالى در
کتاب المنقذ من الضلال جویندگان راه حق را چهار طبقه تقسیم کرده است:
فیلسوفان نتیونانى و متکلمین -که در مقابل آنهایى که به نام وحى تاریخى
بحث مىکردند ایستاده بودند- و صوفیان با آگاهى بدون واسطه عرفانىشان و
اسماعیلیان همراه با آئین تعلیمشان بیشتر مورد توجه او بودند. او با این
که اسماعیلیان را بارها محکوم مىکند ولى براى آنها نیز نقشى قایل است.
غزالى اگر چه کتاب فضائح الباطنیه را به دستور المستظهر بالله عباس در رد
اسماعیلى گرى نوشته است، (26) ولى هیچ یک از سنىها به اندازه او تحت تاثیر
آئین اسماعیلیان قرار نگرفته است. (27)
با وجود این، رازى، غزالى را
متهم به عدم درک آئین اسماعیلیان کرده است و ردیهاش هم پر از اشتباه
دانسته است. (28) یکى از دعاة یمن در قرن هفتم نیز جواب مفصلى به ردیه
غزالى داده است. (29)
یکى از مستشرقین اخیرا در کتابخانه شهید على
پاشاى استانبول، به کتابى به نام کتاب تثبیت دلائل نبوت سیدنا محمد (ص)
برخورده که آن را از تالیفات قاضى عبد الجبار بن محمد بن عبد الجبار بصرى
متوفى 415 دانسته است گوید:
این نسخه خطى داراى 294 برگ است که برگهاى
53 تا 143 آن به نهضتباطنى مربوط است. عبد الجبار در این کتاب از نوشته
ابن رزام استفاده کرده و از او به نام، اسم برده است. در عین حال رونویسى
وى داراى اصالت است و اطلاعات جدیدى را عرضه مىکند (30) .
در بین مورخان بعد از او چند نفر از این اثر به عنوان یک مرجع استفاده کردهاند (31) .
منابع شیعه امامیه
علاوه
بر منابع یادشده، منابعى قابل توجه هم در باره تاریخ فرقهها از علماى
شیعه امامیه اثنى عشرى در دست است که این منابع براى نویسندگان اهل سنت و
سایر محققین پیشین به عللى ناشناخته بوده است. شیعیان اثنى عشرى در مقایسه
با اهل تسنن، برخورد نزدیک ترى با اسماعیلیان داشتند و از تاریخ و عقاید
آنها مطلع تر بودند.
از این منابع، دو اثر شیعى اثنىعشرى براى موضوع
مورد بحث و داراى اهمیت است، این آثار که در باره فرقهها و مذاهب است،
تنها آثارى هستند که علماى شیعه در آنها به گستردگى، موضوع را تحقیق و
بررسى کردهاند، از این دو اثر برمىآید که شناختشیعیان اثنى عشرى از
اسماعیلیان بیشتر از سنیان بوده و از بعضى تعصبات هم -البته نه همهشان-
به دور بودهاند. نخستین آنها فرق الشیعه منسوب به ابو محمد الحسن بن موسى
نوبختى (متوفى قبل از سال 310 ه) مىباشد. (32) در این کتاب، تشیع و
فرقههاى مربوط از زمان شهادت حضرت على (ع) تا غیبت امام دوازدهم عجل الله
تعالى فرجه الشریف بررسى شده است.این اثر بى غرضانه نوشته شده و داراى
اطلاعات زیادى در باره تاریخ پیشین اسماعیلیان است. (33)
منبع مهم دیگر
که همزمان با فرق الشیعه نوبختى نوشته شده کتاب المقالات و الفرق از
سعدبن عبد الله ابى خلف الاشعرى قمى است.این کتاب با فرق الشیعه نوبختى
شباهت زیادى دارد، تا آن جا که احتمال مىرود این دو کتاب که در یک عصر
تالیف شده، یک کتاب باشد.البته عبارات متن کتاب المقالات و الفرق کمى
زیادتر از کتاب فرق الشیعه است. به هر حال نویسندگان این دو کتاب از منابع
اهل سنتبیشتر از منابع شیعه استفاده کردهاند و اطلاعات آنها در بعضى
موارد بهتر از اطلاعات علماى سنى معاصرشان نیست. اثر دیگر، کتاب فارسى
تبصرة العوام فى معرفه مقالات الانام تالیف جمال الدین مرتضى محمد بن حسین
بن حسن رازى مؤلف نزهة الکرام و بستان العوام است. (34)
تا بدین جا
روشن شد که آغاز نهضت اسماعیلیه در منابع تاریخى به روشنى بیان نشده است،
مع الاسف اواخر آنها یعنى دولت اسماعیلیه جدید یا حشاشین الموت از دوره
آغازین نیز پر ابهامتر است. در میان تاریخ نویسان این دوره، تنها رشید
الدین فضل الله (متوفى 714 ه ق) سیاستمدار و مورخ بزرگ ایران در عصر مغول،
مستثنى مىباشد. او تنها فرد روشنى بود که قسمتهایى از تاریخچههاى آنها
را انتخاب و نگه داشته است. (35)
لیکن جامع التواریخ رشید الدین فضل
الله را نمىتوان سند جدا و مستقلى دانست زیرا وى بعضى از فصول آن را از
روى جهانگشاى جوینى استنساخ کرده است، بنابراین ماخذ عمده در باره اواخر
اسماعیلیان کتاب جهانگشاى جوینى است.
دستنوشتههاى جوینى عمدهترین ماخذ
جوینى
بیست و چهار سال در بغداد از طرف مغولها حکمرانى کرد.از جهانگشاى او به
صراحت معلوم مىشود که جوینى همه جا در جریان قلع و قمع اسماعیلیه همراه
هولاکو بوده است. وقتى که هولاکو به محاصره قلعه «میمون دژ» که محکمترین
قلعة الموت و محل سکونت پادشاهان اسماعیلیه مشغول بود و اهل قلعه مجبور به
تسلیم شدند، عطا ملک از جانب هولاکو فرمان یافت تا صلحنامهاى بر وفق
ملتمس ایشان نوشته به داخل قلعه به نزد رکن الدین آخرین شاه اسماعیلیه
الموت بفرستد. بعد از فتح الموت و استیصال اسماعیلیه در سنه 645 عطا ملک
براى آن که مبادا کتابخانه الموت که آوازه آن در گوشه و کنار شایع بود،
عرصه تلف و غارت گردد و آن آثار نفیسه به کلى از میان برود به هولاکو عرضه
داشت که نفایس کتب الموت را تضییع نتوان کرد. هولاکو آن سخن را پسندیده،
فرمان داد تا علاء الدین به قلعه رفته مستودعات خزانه و مستجمعات کتابخانه
ایشان را که از عهد حسن صباح تا آن وقت در طول 170 سال به تدریج فراهم آمده
بود، مطالعه و آن چه لایق خاصه پادشاه باشد، جدا کند. جوینى به مطالعه
کتابخانه و خزانه ایشان رفته آن چه مصاحف و نفایس کتب و آلات نجومى رصدخانه
بود، استخراج کرده، باقى کتب را که متعلق به اصول یا فروع مذهب ایشان بود
به اقرار خود همه را بسوخت. از کتبى که علاء الدین جوینى از کتابخانه مذکور
استخراج کرده و خوشبختانه آن را نسوخته است، کتابى است مشتمل بر وقایع
احوال حسن صباح به نام سرگذشتسیدنا که خلاصه مختصرى از آن را خود جوینى در
جلد سوم جهانگشاى (36) و خلاصه مفصلترى از آن را رشید الدین فضل الله در
جلد دوم از جامع التواریخ در تاریخ اسماعیلیه الموت نقل کردهاند (37) .
به
قول علامه قزوینى گویا جوینى از فرط تدین و تصلب او در عقیده، این کتاب
رگذشتسیدنا را از کتب کفر و ضلال محسوب مىداشته و در کمال اکراه و تنفر
قلب از آن استفاده کرده است، لذا مىبینیم که با نهایت افراط در تلخیص و
اختصار آن کوشیده و در حد امکان از نقل کمترین مقدار از آن که براى فهم
تاریخ «ملاحده» ضرورى بوده اکتفا کرده است. (38)
این دو خلاصه به
عنوان ماخذ اسماعیلیه نزاریه، در کمال اهمیت و ارزش است و معلومات ارزشمندى
که در آنها است، در هیچ کتابى دیگر یافت نمىشود. به این ترتیب جوینى به
اعتراف خود منابع و کتابهاى اسماعیلیه نزارى را به عنوان کتب ضاله، طعمه
حریق ساخته است.اى کاش او با توجه به آن منابع، تحلیلى درست و منصفانه از
این فرقه به دست مىداد، ولى او به رغم این منابع، همچون دیگران به تحلیل
غیر منصفانه و غرضآلود، پرداخته است. او مىنویسد:
در ابتداى ملت
اسلام، بعد از ایام خلفاى راشدین در میان اسلام جماعتى پیدا شدند که ضمایر
ایشان را با دین اسلام الفتى نبود و عصبیت مجوس در دلهاى این طایفه رسوخ
داشت، از جهت تشکیک و تضلیل در میان خلایق سخنى انداختند که ظاهر شریعت را
باطنى هست که بر اکثر مردم پوشیده است و کلماتى که از فلاسفه یونانیان به
ایشان رسیده بود در تصرف آن اباطیل ایراد مىکردند و از مذاهب مجوس نیز
نکتهاى چند درج... تا در آن وقت که کیسانیان از باقى شیعه جدا شدند، این
قوم نیز خود را بر کیسانیان بستند...چون کیسانیان را عدد و عدت زیادت
نماند، آن قوم خویش را بر روافض بستند و در میان اینان شخصى بود از فرزندان
جعفر طیار، نام او عبد الله بن معاویه، دعوت روافض قبول کرد و در آن مذهب،
تبحر یافت و جدولى در معرفت اوایل شهور عرب استخراج کرد و گفتبه رؤیت
هلال احتیاج نیست و وضع آن جدول را که بحر ضلال بود، بر ائمه اهل بیت رضوان
الله علیهم بست و گفت ماه یک شبه امام تواند دید... روافض شیعه بر او
انکار کردند و میان ایشان اختلاف پیدا شد.جماعت جدولیان، خود را اهل علم
باطن نام نهادند و دیگر شیعه را اهل ظاهر... قوم مذکور که از کیسانیان به
روافض نقل کرده بودند، خود را به اسماعیل بستند و از روافض جدا شدند و
گفتند هر که باطن شریعتبدانست اگر به ظاهر تغافلى کند بدان معاقب نباشد.
.. (39) .
در این که اسماعیلیه اهل تاویل بودند و بسیارى از ظواهر شرع
را به دل خواه خود، به امورى نامربوط تاویل مىکردهاند، شکى نیست و در این
که بر اساس منابع شیعه اثنى عشریه، امامت اسماعیل بن جعفر مردود است و
فرقه اسماعیلیه از فرق باطل شمرده مىشود، باز شکى نیست، ولى نسبت دادن هر
اندیشه خلافى و هر جنایت هولناکى به آنان صحیح نمىباشد. و معلوم نیستبر
اساس چه ملاکى اسماعیلیان را متهم به مجوسیت کردهاند یا «مزدکیه»به آنها
اطلاق نمودهاند (40) . و بعضى در باره قرامطه گفتهاند:ایشان جماعتى گبر
بودند در زمان مامون خواستند مذهب خود را آشکار کنند و مىدانستند که بر
مسلمانان غلبه نمىتوانند بکنند، گفتند; وظیفه آن است که ما تاویل ارکان
شریعتبه وجهى کنیم که به کلى، دین و ملت را براندازد. (41)
تحلیل نظام الملک
از
این عجیبتر، تحلیل نظام الملک است. او بیرون آمدن سندباد گبر را به
«مزدک» ارتباط داد و سپس از توجه سندباد به روافض سخن به میان آورده و
گفته است:
و دانست که اهل کوهستان بیشتر رافضى و مشبهى و
مزدکىاند...چون رافضیان نام مهدى بشنیدند و مزدکیان نام مزدک، جمعى بسیار
گرد آمدند و کار او بزرگ شد به جایى رسید که صدهزار مرد بر او گرد آمدند و
هر که با گبران خلوت کردى گفتى که دوست عرب شد که در کتابى یافتهام از کتب
بنىسامان و باز نگردم تا کعبه را ویران نکنم، که او را بدل آفتاب بر پاى
کردهاند و ما هم چنان قبله خویش، آفتاب کنیم، خرم دینان را گفتى که مزدک
شیعى بوده و من شما را فرمایم که با شیعه دست، یکى دارید... منصور سه روز
با سندباد کارزار کرد روز چهارم سندباد به دست جمهور کشته شد و آن جمع،
پراکنده گشتند و مذهب خرمدینى و گبرى آمیخته شد، تا هر روز این مذهب اباحت
پروردهتر شد و جمهور چون سندباد را بکشت، در رى شد. هر چه از گبریان یافت
همه رابکشت (42) ...
با توجه به این عبارات روشن مىشود که به نظر
خواجه نظام الملک قرامطیان و باطنیان در کوهستان و عراق و خراسان از این
حرکت پدید آمدند او به جاى این که به کتابهاى اسماعیلیه مراجعه کند و آراء
و عقاید و مسائل فکرى آنها را از منابع خودشان بگیرد، از این حرکت فراگیر
و مذهبى تحلیلى غیر عالمانه ارائه کرده است. مسلما این نوع تفسیر و
تحلیلها گمراه کننده است.
چند اثر باقىمانده از اسماعیلیه
یکى از
آثار اصیل اسماعیلى کتاب عیون الاخبار و فنون الآثار فى ذکر النبى المصطفى
المختار و وصیه الکرار و آلهما الاطهار، تالیف، داعى ادریس عماد الدین
داعى یمن (متوفى 872 ه ق) در هفت جزء است. (عدد هفت جایگاه ویژهاى نزد
شیعه اسماعیلیه دارد.این کتاب شامل تاریخ اسماعیلیان، از زمان حضرت على (ع)
تا قرن نهم زمان حیات مؤلف است. جزءهاى چهارم و پنجم و ششم کتاب را مصطفى
غالب در بیروت چاپ کرده است (43) و بخش خاصى از آن به نام تاریخ الخلفا
الفاطمیین بالمغرب با تحقیق «محمد الیعلاوى»در بیروت چاپ شده است. ظاهرا
بقیه کتاب تاکنون به صورت خطى باقى مانده است. قطعاتى از آن را نیز
«الدشراوى» در تونس (1979) و حمدانى در مجله Des islam چاپ کردهاند. (44)
یکى دیگر از نخستین آثار اسماعیلیه، کتاب افتتاح الدعوه و ابتداء
الدوله نوشته قاضى نعمان بن محمد قاضى القضات المعز لدین الله است.این اثر
که تاریخ دعوت فاطمیان در یمن و آفریقاى شمالى تا برقرارى خلافت آنها است،
از ارزش زیادى برخوردار است. این کتاب یکبار به تحقیق «وداد القاضى» به
سال 1970 م در بیروت و بار دوم به تحقیق «فرحات الدشراوى» به سال 1975م در
تونس چاپ شده است.
از آثار دیگر ریاض الجنان تالیف شرف على سید نورى
است که در سال 1277 ه.ق در بمبئى منتشر شده این اثر کل جهان اسلام را مورد
توجه قرار داده و نویسنده از نظر گرایش کاملا اسماعیلى است.
و دیگر
کتاب الفلک الدوار فى سماء الائمه الاطهار تالیف شیخ عبد الله بن مرتضى یکى
از اسماعیلیان خوابى است که در سال 1356در حلب چاپ شده و تاریخ عمومى
اسماعیلیان است. نویسنده به کتابهاى فرقه بهره دسترسى داشته ولى قسمت
تاریخى کتابش را از روى منابع اهل سنت نوشته، لذا ارزش چندانى ندارد. (45)
یکى
دیگر از منابع اسماعیلیه کتاب دستور المنجمین به زبان عربى و در علم نجوم
زیج است. این کتاب حاوى معلومات تاریخى به خصوص در باره اسماعیلیه نزاریه
ایران است. از قرائن برمىآید که نگارنده از همان فرقه بوده است و تالیف
کتاب در حدود سال 500هجرى و در ایام حیات حسن صباح است ولى نام مؤلف معلوم
نیست.نسخه بسیار قدیمى از این کتاب که ظاهرا نسخه اصلى است در کتابخانه ملى
پاریس موجود است (به علامت Aeube 5968 رجوع شود)با توجه به زمان تالیف آن
که 150 سال قبل از تالیف جهانگشاى جوینى است هیچ بعید نیست که جوینى کتاب
مزبور را در نزد خود داشته و در تالیف جلد سوم جهانگشاى از آن اقتباس نموده
است.علامه قزوینى مىگوید:
نسخه حاضره دستور المنجمین چنان که از
وجنات آن در کمال وضوح لایح است، به نحو قطع و یقین نسخه اصلى مؤلف است نه
سوادى از آن، پس محتمل استبه احتمال بسیار قوى که اصلا جوینى عین همین
نسخه حاضره را در دست داشته، به این معنى که شاید نسخه حاضره از جمله نسخ
کتابخانه معروف الموت بوده که پس از فتح آن قلاع به دست جوینى افتاده بوده
[است]. (46)
اسماعیلیه و محققان غربى
محققان غربى که شایسته بود با
مسئله، منصفانه و محتاطانه برخورد کنند نیز در نخستین وهله، تحت تاثیر
خیال پردازىهاى صلیبیان و شخص مارکوپولو و روش مخالفان قرار گرفتند و
تاریخ را همانند «داستان پلیسى» دنبال نمودهاند و اسماعیلیان را نه
انسانهایى پاىبند به اعتقادات محکم حاکمشان «شیخ الجبل» بلکه انسانهاى
شیطانصفتى به حساب آورد که پاىبند «طریقتحشاشین» بودند. حتى در سده
نوزدهم میلادى نیز شرقشناس اتریشى «فنهامر پورگشتال» بدگمانىهاى ناشى
از «محافل سرى» را نثار اسماعیلیان نگونبخت کرده و جنایتهایى را به آنان
نسبت داده که در اروپا، برخى به فراماسونها و برخى دیگر به «یسوعیان»
نسبت مىدادند.
اسناد جدید
امروزه با کشف اسناد جدید و بررسى و
تحلیل اسناد قدیمى، بررسى نقادانه از تاریخ اسماعیلیان مقدور شده است و
محققینى چون «سیلوستر دوسالى» فرانسوى و «راینهارت دوزى»هلندى و «میخائیل
یان دو خویه» خاورشناس دیگر هلندى و «کازانوا» فرانسوى و «لویى
ماسینیون» و خاورشناس روسى «ولادیمیر ایوانف» و «هاجن» و «برناردلویس»
انگلیسى و «عباس حمدانى»و «آصف فیضى» و دیگران تحقیقات مفصلى در این
زمینه انجام دادهاند با وجود این همچنان برخى از مسایل در پرده ابهام
باقى مانده است.
«سیلوستر دوسالى» در کتابى دو جلدى در باره
«دروز»فرقهاى از اسماعیلیه از مذهب اسماعیلیه و اصل و منشا عقیده آنان
گفتوگو کرده است. وى در این کتاب اسماعیلیه را از پدیدههاى فکرى
عبداللهبن میمون قداح مىداند و مىگوید: این مذهب نهضتى ایرانى بر ضد
تسلط عرب و اسلام بوده است.
پس از وى خاورشناس هلندى «راینهارت دوزى»
در کتابى که در باره تاریخ مسلمانان اسپانیا نوشته، همانند «سیلوستر
دوسالى» عقیده اسماعیلیان را فکرى ایرانى پنداشته که از افکار مانوى و
صابئین حران و فلسفه یونان متاثر گردیده است.
پس از او «میخائیل یان دو
خویه» خاورشناس دیگر هلندى در کتاب خود یادى از قرامطه بحرین و فاطمیان
اعتماد زیادى بر کتابهاى اهل تسنن کرده و معتقد است که عبد الله بن میمون
قداح اصلا ایرانى است و به خاطر دشمنى که با عرب، چنین فرقهاى را ایجاد
کرده است. «کازانواى» فرانسوى نیز در مقالهاى در باره عقاید اسرارآمیز
فاطمیان مصر در مجله تحقیقات فرانسوى در 1920، اصل مذهب قرامطه را منشعب از
فرقه حنفیه یا کیسانیه دانسته است.
پس از او لویى ماسینیون
(1884-1964) استاد اسلامشناس دانشگاه سوربن فرانسه، در باره قرامطه و
کتابشناسى آنان، چند مقاله تحقیقى نوشته که چکیده آن به شکل مقاله در
دائرة المعارف اسلام چاپ شده است. ماسینیون در تحقیقات خود در باره
اسماعیلیه به منابع و اخبار شیعه امامیه توجه خاصى دارد و نخستین کسى است
که خاورشناسان را از اهمیت این منبع پرمایه آگاه کرده است. (47) ایوانف
روسىالاصل و اسماعیلى شناس معروف نیز عمرش را وقف مطالعه و بررسى تاریخ
اسماعیلیان کرد و تحقیقات مفصلى در باره پیدایش آنان انجام داده و منتشر
ساخت و علاوه بر آن متون متعددى از آثار اسماعیلى را تصحیح و منتشر کرد. وى
بیش از یک صد جلد کتاب و مقاله در باره مذهب اسماعیلیان و منشا و تعلیمات
آنان نوشت او در سال 1918 از روسیه مهاجرت کرد و مدت زیادى یکى از نزدیکان
آغاخان محلاتى رهبر فرقه اسماعیلیه هندوستان بود. کتابهاى او به هزینه
فرقه اسماعیلیه آغاخانیه منتشر شد، لذا بعضى از دانشمندان او را در تحقیقات
خود بىطرف ندانسته، بلکه هواخواه آن فرقه به حساب آوردهاند. (48) آخرین
خاورشناس معروفى که در باره اسماعیلیه تحقیقات مفیدى دارد، «برنارد لویس»
دانشمند معاصر انگلیسى مىباشد که تاکنون چند کتاب در باره این مذهب منتشر
کرده است. اولین کتاب در این باره، رساله دکتراى او در دانشگاه لندن است.
او بر خلاف دیگران، اسماعیلیه را حزب و فرقهاى عربى مىشمارد، که موالى
اعم از ایرانیان و آرامیان نیز بدان مذهب گرویدند و عقاید مسیحى و ایرانى و
بابلى قدیم را در آن داخل کردند.
همچنین «هاجن» استاد فقید مطالعات
اسلامى دانشگاه شیکاگو رساله دکتراى خود را در زمینه تاریخ اسماعیلیان
نزارى نوشت و فشرده آن توسط «یعقوب آژند» به فارسى ترجمه و در کتاب
اسماعیلیان در تاریخ چاپ شده است.
در بین فرزانگان مشرقزمین تحقیقات و
آثار متعددى منتشر شده است که به آنان اشاره مىشود، «عباس حمدانى» استاد
مطالعات اسلامى دانشگاه کراچى پاکستان چندین اثر در باره اسماعیلیان به
رشته تحریر درآورده است و آثار خطى زیادى از اسماعیلیان را که از یمن به
پاکستان رسیده، در اختیار دارد و اکثر تحقیقاتش را بر اساس آنها انجام
داده است. او دکتراى خود را در باره روابط فاطمیان و عباسیان از دانشگاه
لندن گرفته است.
یکى دیگر از این محققان «آصف فیضى» از اساتید
اسماعیلى شناس دانشگاههاى هند است که تمامى وقتخود را صرف مطالعه در باره
اسماعیلیان هند کرده و چندین مقاله در اینباره نوشته است. (49)
از
محققان روسى مىتوان از «پطروشفسکى» استاد کرسى تاریخ ممالک شرق نزدیک در
دانشکده شرق شناسى دانشگاه لنینگراد نیز نامبرد. وى تحقیقات ارزشمندى در
اینباره انجام دادهاست، او مىنویسد:
دوره متقدم تاریخ فرقه
اسماعیلیه و سازمان و اصول آن هنوز چنان که شاید و باید مورد مطالعه قرار
نگرفته، این به سبب آن است که مجموع اطلاعات مربوط به اصول و سازمان دوران
آغازین مذهب اسماعیلیان (به ویژه در قرنهاى دوم و سوم هجرى)که مورد
استفاده محققان اروپائى در قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم میلادى قرار گرفته،
از علماى مذاهب سنى و روحانیون مرتد شناس و یا مرتد جوى آن مذهب اخذ شده و
این هر دو دسته یا به قدر کافى با اصول باطنى اسماعیلیه آشنا نبودند و یا
این که آگاهانه اصول مزبور را تحریف کرده و معتقداتى را به اسماعیلیان نسبت
دادهاند که در واقع روح پیروان مذهب مزبور از آن بىخبر بوده است، زیرا
علماى سنى مىخواستهاند در دل مسلمانان پیرو مذهب سنت، تخم نفرت و کینه به
اسماعیلیان بیفشانند. اعتقاد به «حلول» و «تناسخ» و انکار مبانى شریعت و
اعمال خلاف اخلاق و بىدینى را به اسماعیلیان نسبت مىدادند و مىکوشیدند
تعالیم ایشان را همانند و یا نزدیک ادیان غیر اسلامى جلوه دهند.
بسیارى
از مؤلفان (و از آن جمله مؤلف سیاستنامه که به زبان فارسى است و به رجل
سیاسى قرن پنجم هجرى، خواجه نظام الملک نسبت داده مىشود) اسماعیلیان را با
مزدکیان اشتباه مىکردند و حتى عقیدهشناسى بالنسبه بىغرض هم چون
شهرستانى برخى از فرق خرمدینیه را در شمار اسماعیلیان مىآورده است. از
تالیفات دوران آغازین اسماعیلیه مقدار اندکى محفوظ مانده و غالبا اظهار نظر
در باره این که معتقدات بدوى اسماعیلیان با آنچه در رسالههاى متاخر ذکر
شده چه تفاوتى داشته، بسیار دشوار است.
اکنون بسیارى از عقاید پیشین
اسماعیلى شناسان در باره پیروان مذاهب مزبور، در پرتو متون اصیل اسماعیلى و
تحقیقات «ب.لوئیس» و «لوئى ماسینیون» و «میر سید على همدانى» و
«و.آ.ایوانوف» مورد بازبینى قرار گرفته است. اما راجع به تالیفات «و.آ.
ایوانوف» مطالب فراوان و تازهاى به گنجینه تحقیق تاریخ و معتقدات
اسماعیلیه افزوده است، با این وصف چون وى گرایش نمایان و مدحآمیزى به
اسماعیلیه دارد، اهمیت آثار او را سخت کاهش داده است. مؤلف مزبور مىکوشد
تا در دیدگاه مسلمانان روزگار ما اسماعیلیه را تبرئه کند و اتهاماتى را که
نویسندگان قرون وسطى و محققان جدید علیه ایشان اقامه کردهاند رد نماید و
ثابت کند اسماعیلىگرى دوران متقدم با سنىگرى چندان تفاوتى نداشته است.
(50)
جاى خوشحالى است که این محققان، فرقه اسماعیلیه را در محدوده خود
مطالعه کرده و از فرقههاى دیگر اسلامى تفکیک کردهاند، اما خاورشناس معروف
فرانسوى پروفسور «هانرى کربن» سعى کرده است تا نشان دهد که اسلام و تشیع
با آئین باطنیه اسماعیلیه همراه و موافقند و همه این نامهاى متفاوت، بر یک
معنا دلالت دارند و از این رو پس از آن که نمونهاى از تاویلات اسماعیلیه
را بازگو مىکند، مىنویسد: بىشک این طرز تفکر در اسلام منحصر است، این
طرز فکر، اساس و روح عرفان شیعه و موضوع دعوت اسماعیلى است. (51)
پرفسور کربن و طرفدارى او از اسماعیلیه
کربن
به اندیشههاى تاویلى سخت گرایش داشت و بدین جهتبه چاپ کتاب کشف المحجوب
اثر داعى مشهور اسماعیلیه، ابویعقوب سجستانى و همچنین جامع الحکمتین اثر
ناصر خسرو قبادیانى داعى خراسان و نیز سه رساله اسماعیلى اقدام کرد. او در
کتاب تاریخ فلسفه اسلامى خویش از آراى باطنیان با ستایش و تمجید فراوان یاد
مىکند و حتى از حسن اسماعیلى -که اسماعیلیان از او با عبارت «على ذکره
السلام» یاد مىکنند- و اعلام اباحىگرى و الغاى شریعت از سوى او، دفاع
کرده و مىنویسد:
او در تاریخ 17 رمضان 559-558 هجرى که امام بود، حلول
رستاخیز بزرگ یا «قیامة القیامه» را در ایوان بلند الموت و در مقابل همه
پیروان که بر ایوان، فراهم آمده بودند، اعلام نمود. این مقاوله نامه،
همچنان محفوظ مانده و به ما رسیده است.
مطلبى که اعلامیه حسن متضمن آن
بود، بعثت روحانى محض و آزاد از هر گونه تشریع و از هرگونه تعبد قانونى در
همان هنگام بود.مذهب رستاخیز، تولد روحانى بود، زیرا معانى مکتوم الهامات و
منزلات نبوى را زنده و آشکار ساخت (52) .
از پژوهش در آثار اسماعیلیه
به دست مىآید که اساس باطنىگرى بر این معنا استوار است که همه احکام
شریعتداراى باطنى مستور و مخفىاند و هرگاه کسى به ترقى روحانى نایل شود،
اجازه دارد تا از ظاهر شریعت درگذرد و خود را در برابر هیچ حکمى از احکام
اسلام مسئول نداند و همه را با کمک «تاویل» به معنى باطنى حمل کند زیرا
مقصود اصلى، وصول به باطن است و ظواهر، بهانه و دستاویزى بیش نیست. چنان که
داعى بزرگ اسماعیلى، سنان بن راشد گفته است: من عرف الصوره الباطنیه فقد
عرف حکم الکتاب و رفع عنه الحساب و سقط عنه التکلیف (53) .
هانرى کربن
بدون پردهپوشى در این باره گفته است: «عرفان اسماعیلى همه احکام ظاهرى را
داراى معانى مکتوم و حقیقتباطنى مىداند. پس چون این معانى باطنى برتر از
معانى ظاهرى احکام است و ترقى روحانى پیروان به درک آن معانى وابسته است،
بنابراین ظاهر شرع به منزله قشرى است که باید یک بار و به طور قطع، آن را
در هم شکست، این کار همان است که تاویل اسماعیلى آن را انجام داد. به این
طریق که احکام شریعت را به حقیقت آن احکام بازگردانید، یعنى به ادراک معنى
حقیقى تنزیل یا شریعت رسانید، بنابراین عقیده آنان، تکالیف و احکام
شریعتبراى معتقد استوارى که بر مبناى معانى روحانى و باطنى رفتار کند،
محذوف است. (54)
کربن همگام با باطنیان عقیده داشت که ظاهر و باطن
اسلام با یکدیگر در ضدیت و تعارضاند؟!! او چون فرقه شیعه را «گروهى
باطنگرا» مىپنداشت از این رو گمان مىکرد که شیعیان راستین و نیز فلاسفه و
صوفیان حقیقى کسانى هستند که با احکام ظاهرى اسلام به نبرد و
ضدیتبرخاستهاند، چنان که مىنویسد:
نبرد معنوى که به وسیله
اقلیتشیعه به سود اسلام روحانى و بر ضد مذهب تشریعى، رهبرى شده و همراه با
تشیع به وسیله فلاسفه و صوفیان انجام یافته، هر چند کوششى پراکنده و
بىنظم بوده است، با این همه امرى مسلم بوده و سراسر تاریخ فلسفه اسلام را
فرا گرفته است. (55)
به نظر کربن، این شکل از باطنىگرى مورد تایید
ائمه شیعه بوده و آنان در آثار خود تمام نکتهها و رازهاى آنان را باز
گفتهاند، او در این باره مىنویسد: شاید نکتهاى از باطنى بودن اسلام
موجود نیست که در گفتوگوها و مواعظ و دروس ائمه شیعه قید نشده یا شمهاى
از آن گفته نشده باشد. (56) به قول یکى از محققان:
در حقیقت هانرى کربن
تمایل داشت که بگوید شریعت اسلام پیش از آنکه دشمنانش به ابطال آن
برخیزند خود، طرح الغاى خویش را به میان آورده و این راز را از زبان امامان
اهل بیت (علیهم السلام) فاش ساخته است! ولى این ادعائى است که آثار پیامبر
ارجمند اسلام (ص) و خاندان گرامى او، بر خلاف آن گواهى مىدهند و هر کس با
تعالیم ایشان آشنائى داشته باشد، مىداند که از دیدگاه خاندان رسول (ص)
ظاهر و باطن اسلام، یعنى ظاهر احکام و مصالح آنها، با ظاهر و معانى آن با
یکدیگر منافات ندارد و وصول به یکى از آن دو مستلزم ترک و رفع دیگرى نیست.
از این رو در آثار اسلامى، ظاهر و باطن دین، مرادف با علم و حکمت (یا
حکم)آمده است.
چنان که در حدیث نبوى مىخوانیم: فظاهره حکم و باطنه علم. (57)
و در خطبه علوى مىخوانیم: من ظاهر علم و باطن حکم (58) .
و
واضح است که علم و حکمتبا هم تعارض ندارند و نبرد و نزاعى میان آنها
نیست. (59) کربن از این که غزالى در کتاب فضائح الباطنیه بر ضد این گروه
سخن گفته و تمام احکام اسلام را رمز و چیستان شمرده است، ابراز شگفتى
مىکند و در دفاع از مذهب باطنى مىنویسد:
امروز ما پاسخهاى پر مغز اسماعیلیه را به حملههاى غزالى مىدانیم، همه پرسشهاى او را مىتوان مورد انتقاد قرار داد. (60)
آرى
باطنیه به کمک «تاویل» از ظاهر شریعت درمىگذرند و به گمان خود راه به
باطن دین مىبرند. مثلا به عقیده آنان، عدد هفت، در سراسر قرآن کریم به
«هفت امام اسماعیلى» تاویل مىشود و مقصود از «هفت آسمان» و «هفت دریا» و
نظایر اینها در باطن، امامان هفت گانهاند. (61)
هانرى کربن مىنویسد:
هفت امام در مذهب اسماعیلى، رمز هفت فلک دوار و سیارگان آن است. (62)
بر
اهل تحقیق پوشیده نیست که این قبیل تاویلات، ریشه یونانى دارد و از
فیثاغورثیان به اسماعیلیه راه یافته و در آئین پاک اسلام و اهل بیت (علیهم
السلام) خبرى از این پندارگرایىها نبوده است. (63) کربن بر خلاف سایر
محققان و اسماعیلىشناسان بیش از حد به اسماعیلیه خوشبین است، تا آنجا که
سعى کرده آئین اسماعیلى را اساس اسلام و روح عرفان شیعه نشان دهد.این موضوع
از ارزش تحقیقات او به شدت مىکاهد و این نوع طرفدارى به شدت طرفگیرانه
است و با موازین تاریخى و شرعى مناقضت دارد و نه تنها دانشمندان اسلامى،
بلکه دانشمندان غربى نیز از اسلوب او به دورند.