«همبازی ایشان در دوره ی کودکی محمد عبداللهیان بود که گویا چند سالی از او بزرگتر بود .
م.
سرشک در توصیف آن روزهای بی غبار می گوید : « بازیگوش ترین بچه محل بودم
چه در کدکن و چه در مشهد . اولین بچه ای که صبح زود وارد کوچه می شد ، علی
التحقیق من بودم و آخرین کسی که کوچه را ترک می کرد نیز من بودم .علتش شاید
این بود که نه خواهری داشتم و نه برادری » .
م . سرشک از همان دوران
کودکی از حافظه خوبی برخوردار بود یک شعر ده بیتی را با دو بار خواندن از
بر می شد .بخش اعظم منظومه ملا هادی سبزواری را در همان سنین به خاطر سپرده
بود .
پدرش شخصیتی شگفت داشت . او برای تهذیب ساختاری شخصیت تنها
فرزند خانواده از هر شیوه ای استفاده می کرد و به درستی که حامل بخشی از
فرهنگ و تمدن اسلامی آن روز خراسان بود .
بسیاری از داوری های علمی –
اخلاقی م . سرشک حتی در سنین بالا به همین نوع تربیت و همین نوع علم آموزی
در دوران طفولیت مربوط می شود .
مادر او نیز طبع شعر داشت بدون اینکه بتواند بنویسد، می خواند و می سرود .
م.سرشک
در توصیف مادرش می نویسد « تمام کتابهای خانه ی ما را با حافظه ی
وحشتناکش خوانده بود و به خاطر داشت ، اشعار خیلی خوبی هم می سرود . در مدح
امام حسین (ع) و... او به من می گفت و من با خط بچه گانه ام می نوشتم ،
او نوشتن بلد نبود با اینکه سواد فارسی و عربی خوبی داشت نوشتن نمی دانست »
.
م.سرشک قبل از ورود به حوزه علمیه آن روز خراسان در نزد پدرش میرزا
محمد شفیعی کدکنی مقدمات علوم دینی از قبیل جامع المقدمات و کنایه ی آخوند
خراسانی را فرا می گیرد .
پس از ورود به حوزه علمیه دریچه های جدیدتری
به روی ایشان باز می شود . در نزد حاج میرزا احمد مدرس یزدی ملقب به «نهنگ»
شرح لمعه و قوانین میرزای قمی و در نزد مرحوم فلسفی اصفهانی، فلسفه و منطق
را آموخت .
یکی از شخصیتهای شاخص آن دوره که در حوزه علمیه مطرح بود و
در تکوین شخصیت شفیعی کدکنی نقش داشت ادیب نیشابوری معروف به ادیب دوم بود .
ادیب دوم در کنار متونی مانند سیوطی و مغنی و مطول و مقامات حریری با
استناد به اشعار شعرای کلاسیک نوعی ادب تطبیفی را به طلاب جوان می آموخت .
م.سرشک
پانزده سال تمام در حوزه های علمیه آن زمان خراسان آمد و شد می کرد و این
یعنی تکوین نیمی از شخصیت او و اگر سخن روانشناسان را بپذیریم که آنچه را
که آدمی در کودکی می آموزد هرگز محو نمی شود ، تمام دستگاه فکری – فلسفی
شفیعی کدکنی در همان حوزه ها شکل گرفته است .
م سرشک پس از مطالعه دروس
جدید و موفیقت در امتحان وارد دانشگاه مشهد می شود در دانشگاه چهره هایی
مانند دکتر فیاضی ، دکتر غلامحسین یوسفی و دکتر رجایی خراسانی آفاق جدیدی
را به روی وی می گشایند . با حضور طولانی در محضر بزرگانی که به آنها اشاره
شد و رفت و آمد در محافل سنتی آن روز خراسان و تأمل در متون کلاسیک عملاً
شاعر را به طرف نوعی سنت گرایی سوق می دهد .
از منظر شاعر بر هر محقق و شاعر ایرانی فرض است که چند و چون شعر کلاسیک را بداند و سپس وارد زمینه های دیگر شود .
م.سرشک
به علت روحیه نوجویی و حقیقت طلبی که داشت خیلی زود از قالب کهن و کلاسیک
پا فرا نهاد و به قلمروهای تازه تر هنری دست یافت . گویا اولین بار از طریق
(شعر مریم) اثر توللی است که دریچه نسبتاً جدیدتری به روی او گشوده می شود
.
م.سرشک معتقد است که آشنایی حقیقی او با شعر نیمایی از زمانی آغاز شد
که با دکتر علی شریعتی در انجمن پیکار دانشکده ی ادبیات نشست و برخاست
داشته است . شریعتی در آن زمان به تأثیر از کانون نشر حقایق اسلامی سخنرانی
های مذهبی هم می کرد ولی در کنار آن نوع فعالیت ها ، فعالیت ادبی نیز داشت
.
م.سرشک با حضور در انجمن های ادبی آن روز خراسان مدام تجربیات هنری
خودش را افزون می کرد . در همین سالها با محمد قهرمان و م .آزرم و سرگرد
نگارنده ارتباط مداوم داشت. م. آزرم و شریعتی به ادبیات جدید خاصه شاخه ی
نیمایی آن گرایش داشتند .
شفیعی کدکنی با انجمن ادبی فرخ نیز رفت و آمد
می کرد این انجمن بیشتر متأثر از سبک خراسانی بود و چهره هایی مانند کمال
پور در آنجا حضور پیدا می کردند . شفیعی کدکنی درباره آن انجمن می گوید:
«زمانی که برای هفتاد و پنج سالگی کمال پور مجلس بزرگداشتی تشکیل دادند من
نیز شعری سرودم و برای آنها ارسال کردم.»
م .سرشک در جوانی با مجلات و
روزنامه های آن روز خراسان مانند هیرمند و آفتاب شرق و خراسان و همچنین با
فصلنامه های ادبی هنری همکاری داشت ، گویا در همین فصلنامه است که شعر
«هفتخوانی دیگر» را نیز منتشر می کند . چاپ این نوع اشعار گهگاه مایه دردسر
شاعر و
دست اندرکاران مجله نیز می شد .
م.سرشک پس از ترک دانشگاه
مشهد وارد دانشگاه تهران می شود و اینجاست که با چهره هایی مانند بدیع
الزمان فروزانفر و خانلری آشنا می شود و به مدت پنج سال در محضر فروزانفر
با مثنوی و لایه های زیر و معانی گوهرین مثنوی آشنا می شود . فروزانفر نسبت
به م.سرشک نظر مثبتی داشت و در روز دفاعیه اش زیر برگه ای که مبین استخدام
ایشان در دانشگاه تهران بود نوشت « احترامی است به فضیلت » .
شفیعی
کدکنی مدتی هم در بنیاد فرهنگ ایران و کتابخانه مجلس سنا به کار اشتغال
ورزید و سپس به عنوان استاد دانشکده ادبیات تهران در رشته سبک شناسی و نقد
ادبی به کار مشغول شد.
سال ها بعد شفیعی کدکنی بنا به دعوت دانشگاه های
آکسفورد و پرینستون به انگلستان و آمریکا سفر کرد و به عنوان استاد به
تدریس و تحقیق مشغول شد.
«ویژگی های مهم شعر شفیعی کدکنی»
تمایل
به فرهنگ و تمدن خراسان و نیشابور تقریباً در تمامی آثار و حتی در افکار
ایشان نمایان است . این نوع تمایل البته بعدها موجب نزاع بین ایشان و برخی
از شاعران غیر خراسانی نیز شده است. شفیعی کدکنی به عرفان و تصوف خاصه از
نوع خراسانی آن تمایل شدیدی دارد و در میان عرفای گذشته به ابوسعید
ابوالخیر بیشتر علاقه داشته است .
م.سرشک با اینکه در اشعار خود شدیداً
اجتماع گرا و نوع دوست هست ولی هرگز شعر و تحقیق را ابزاری برای اثبات و
اظهار تمایلات سیاسی و حزبی نکرد.
خودش درباره ی این موضوع چنین می گوید
« هیچ گاه جذب هیچ یک از این سازمان ها نشدم ، بعد از انقلاب هم که سیاسی
شدن مد روز شده بود و هر کسی که از اصل سیاسی و حزبی دورمانده بود ، روزگار
وصل خود را می جست ، من به هیچ سازمان و دسته ای دلبستگی پیدا نکردم . ضمن
اینکه بسیاری از شعرهای من درباره ی قهرمانانی است که از درون همان حزب ها
و سازمان ها و تشکیلات برخاسته اند .... از همان سال ها ، چهره ی مصدق
برای من عزیز بود و یکی از اولین شعرهایی که از دوران کودکی و نوجوانی خود
دارم مربوط به ماههای بعد از 28 مرداد است » .
م.سرشک در رثای دکتر مصدق شعر « مرثیه درخت» را می سراید . شعری که این چنین آغاز می شود :
دیگر کدام روزنه دیگر کدام صبح
خواب بلند و تیره ی دریا را
- آشفته و عبوس –
تعبیر می کند ؟
من می شنیدم از لب برگ
- این زبان سبز -
در خواب نیم شب که سرودش را
در آب جویبار ،
بدین گونه نشسته بود :
- در سوگت ای درخت تناور !
ای آیت خجسته در خویش زیستن !
ما را
حتی امان گریه نداند .
زبان
شعر او فصیح و دقیق و روشن است.او با شعر خود گونه ای از بارورترین زبان
های تمثیلی شعر معاصر را به نام خود ثبت کرده است.در شعر او اثری از مغلق
گویی و یا پر گویی دیده نمی شود .زبانی نرم و پرتوان دارد ،تصاویر
خیال در شعر او به اوج می رسد.او هرگز به دنبال وزن های عجیب و غریب نمی
رود و قافیه را همچون عنصری خارج از شعر تصور نمی کند.اشعار او غالبا رنگ
اجتماعی دارد.اوضاع جامعه ی ایران در دهه ی چهل و پنجاه ،در شعر او به صورت
تصویرها و رمزها و کنایه ها منعکس می شود.
م.سرشک شاعری است که از
فرهنگ چند صدایی برخوردار است . هر خواننده ای پس از ورود در دیوان شاعر
وقوف بر زیبایی های شعری این شاعر به نوعی کثرت گرایی فرهنگی در دیوان شاعر
پی خواهد برد . شفیعی کدکنی در پنج زمینه پلورالیسم برخوردار است 1- زمان
2- تصویر و تخیل 3- موسیقی 4- عاطفه 5- اندیشه. زبان شاعر زبان صرفاً
خراسانی نیست اگر چه اتیان آن کلمات محلی تا حدودی برای شاعر تشخیص سبکی
پدید آورده است . ولی این بدان معنی نیست که شاعر از دیگر گونه های زبانی
استفاده نمی کند . شاعر از زبان معیار و زبان کلاسیک نیز بهره می گیرد . پس
در زمینه زبان تک منبعی نیست و تصاویری شعری شاعر نیز تک بعدی نیست بلکه
در هر دو زمینه محور افقی و محور عمودی خیال توانایی هایی از خود بروز داده
است .
م.سرشک شاعری نماد گراست،اما آنچه درباره ی نماد های به کار
رفته در مجموعه های شعریش گفتنی است این است که این نمادها یا از عناصر و
پدیده های مربوط به طبیعت اخذ و اقتباس شده و یا متن میراث های فرهنگی
وادبی واساطیری گذشته فارسی برگرفته شده اند.
شعر شفیعی کدکنی بیش از دیگر شاعران معاصر به پشتوانه فرهنگ و ادب کلاسیک تکیه دارد .
کدکنی با زیر و بم الفاظ فارسی بسیار آشناست و در ابداع ترکیب های زیبا و
نو خلاقیت فراوان دارد.او در شعر از دیدگاهی انسانی و اجتماعی سخن می گوید
و اندیشه ها و دریافت ها و پدیده های زیبای جهان شاعرانه ی خود را
به صورتی دلکش و پر تاثیر به خواننده عرضه می دارد.
صبغه ی
دینی اشعار شفیعی کدکنی نیز یکی از ویژگی های قابل توجه است.بسیاری از
واژه ها،مضامین و مفاهیم اشعارش از متن فرهنگ و تمدن اسلامی اقتباس شده
است.
روایی بودن اشعار ،استفاده از عنصر تکرار،تاثیر پذیری از ساخت
نحوی کهن به ویژه ساخت نحوی سبک خراسانی،صورت و ساخت مکالمه ای و وجود رنگ
مایه ی فلسفی در اشعار شفیعی کدکنی از دیگر ویژگی های اشعار اوست.
«آثار»
«
زمزمه ها » نخستین دفتر شعری م.سرشک می باشد که در سال 1344 منتشر شد و
شاید از نظر قلب و قالب ضعیف ترین دفتر شعری اوست . م.سرشک خود در این باره
می گوید : « تا آخرین مراحل صفحه آرایی این مجموعه به نظرم رسید که بعضی
از شعرها از جمله تمامی دفتر زمزمه ها را که روحیه عاریتی و بیمارگونه سبک
هندی حاکم بر بعضی از غزل های آن را دیگر به هیچ وجه نمی پسندم ولی دیدم
همان هایی که چنین اندیشه هایی درباره آنها دارم بارها و بارها در حافظه
دیگران دیده ام . بهترین شعر برای هر کس شعری است که آن را با دل خویش
هماهنگ بیند به احترام چنین دل هایی از این کار چشم پوشیدم. »
این
مقدمه مبین آن است که شاعر چندان با سبک و سیاق و حال و هوای زمزمه ها سر
وفاق ندارد و اگرصحبت های بالا را در آغاز مجموعه « آیینه ای برای صداها »
آورد فقط به خاطر آن است که نشان دهد در آن برهه از زمان چنین می اندیشیده
است .
اگر زمزمه ها را به باغی تشبیه کنیم ، در این باغ ، نهال های
کوچکی هستند که بعدها تبدیل به درختان پر شاخ و برگی می شوند و در مقابل ،
علف هایی هم در گوشه و کنار باغ روییده اند که جلوی رشد گلها و بوته های
خوش رنگ و بو را گرفته اند و بعدها باغبان ، آن را وجین می کند تا فضای
کافی ، برای رشد درختان سترگ شعرش فراهم آید .
یکی از نهال های کوچک
این دفتر که آن نیز بعدها درختی پرشاخ و برگ گردید ، همانا استفاده شاعر از
پشتوانه فرهنگی – ادبی کلاسیک ، بخصوص ادب عرفانی است .
خنده ات آیینه خورشید هاست در نگاهت صد هزار آهو رهاست
میوه ای شیرین تر از تو کی دهد باغ سبز عشق کو بی منتهاست
برگی از باد سخن هات ار بود هستی صد باغ و بارانش بهاست
پیش اشراق تو در لاهوت عشق شمس و صد منظومه ی شمسی بهاست
در سکوتم اژدهایی خفته است که دهانش دوزخ این لحظه هاست
کن خموش این دوزخ از گفتار سبز کان زمرد دافع این اژدهاست
«شبخوانی»
اثر دوم شفیعی کدکنی که در همان سال 1344 خلق شد ، حاصل تلاش او برای
رهایی از همان علف های عاریتی که باغ شعر او را تسخیر کرده بودند ، شد .
برای این کار هم فرم بیرونی شعرش را تغییر داده و هم محتوای آن را . اکثر
اشعار این مجموعه ، در قالب های نیمایی و نیمه سنتی است ، در حالیکه «زمزمه
ها» در قالب سنتی بود .
اطلاق نام شبخوانی به این مجموعه گویای جامعه
گرایی شاعر است.شبخوانی در زبان و عرف مردم خراسان معنی اصطلاحی و خاصی
دارد:«مناجات های شبانه را که در ماه روزه برای بیدار شدن مردمان بر فراز
مناره ها می روند و می خوانند،مردم خراسان شبخوانی می گویند و مرد خواننده
را شبخوان می نامند.»شاعر احساس می کند که کار او و کار شبخوان کاری است
همسان و همسو. کار شبخوان بیداری در شب های ماه رمضان و بیدار کردن مردمان
است و کار شاعر آن است که در زمانه ای که همه ی مردمانش «چون گله ی خوش
چرای بی چوپان،در دره ی خواب ها رها گشتند» به بیداری آن ها بیندیشد.
آن
خصلت توجه به فرهنگ و ادب کلاسیک که در «زمزمه ها » از آن به عنوان نهال
کوچک یاد کردیم . در این دفتر ، رشد کرده و شاخ برگ بر آورده است . در این
راستا او به دل تاریخ و فرهنگ گذشته فرو می رود و در زمینه های مناسب را
برای ایماژها و عاطفه شعری خود فراهم می سازد . م.سرشک در این دفتر در سفری
ذهنی به گذشته تاریخی – فرهنگی ایران فرو می رود.این خصلت ویژگی اصلی
شاعری اوست و هر چه می گذرد ریشه دار تر شده و بیانی هنری تر به خود می
گیرد . اما نقدی که بر این دفتر می توان وارد کرد اینکه ، او از دام فریبای
«روحیه عاریتی و بیمارگونه سبک هندی» رها گردیده و گرفتار زبان و سبک بیان
و حتی دیدگاه تاریخی – اسطوره ای اخوان ثالث شده است .
او خود در نقد
این دفتر می نویسد : « باز می توانم از خودم به راحتی این انتقاد را داشته
باشم که به چیزهایی که زیاد هم برای من مقدس نبوده اند و آن جنبه های قبل
از اسلامی ایران است . چقدر تحت تأثیر اوضاع و احوال و شاید وجود همشهری
پیشکسوت ( مهدی اخوان ثالث ) که از صدور ائمه شعر معاصر است ، از خود
شیفتگی نشان داده ام .»
زبان حال این مجموعه ، حماسی و متأثر از اخوان
ثالث است . همچنین کیفیت تصویرگری شاعری و نوع نگاهش به تاریخ و فرهنگ
کلاسیک ایران است .
بنگر اینجا در نبرد این دژ آیینان
عرضه بر آزادگان تنگ است
کار از باور مردی و جوانمردی گذشته است
روزگار رنگ و نیرنگ است .
دفتر
سوم که در سال 1347 انتشار یافت از زبان دکتر عبدالحسین زرین کوب این چنین
توصیف می شود:« م.سرشک وقتی در سالهای 1343 و 1345 از زادگاه خود ،
خراسان ، به شهر غرق ازدحام آهن و فولاد تهران روی می آورد از زبان برگها
سخن می گوید و گویی انس با طبیعت که یادگار سال های کودکی و جوانی اوست
همچنان او را به سوی خود می کشاند و زمینه ی آهن و پولاد نمی تواند شاعر
را از طبیعت مأنوس خود جدا سازد . از این روست که از زبان طبیعت سخن
می گوید : از باد و باران، از گل و گیاه، از معنای جوی باران و از زبان
مرگ ، او با طبیعت همراز و مأنوس است آن را خوب می شناسد و می تواند به
راز عاشقانه فاصله گیرد اما روح لطیف تغزلی او با عشق به کائنات ، عشق به
طبیعت و همه مظاهر آن جلوه های خاص می یابد و این عشق در طرف مظاهر طبیعی
کافی نیست تا شعر او را مطلوب و مقبول همگان نماید » .
اصلی ترین ویژگی
این دفتر همین طبیعت گرایی است و تمام سطوح شعر، از زبان گرفته تا موسیقی و
عاطفه و حتی درون مایه آن ، کاملاً متأثر از این موضوع است . گویا نام این
دفتر نیز برگرفته از عناصر طبیعت است؛ «از زبان برگ».
در «از زبان برگ»
هنگامی که م.سرشک از زادگاه خویش به تهران سفر می کند از دریچه ی ترن به
کوهها و دشت ها سلام عاشقانه می فرستد و ناگهان احساس می کند که همه مظاهر
طبیعت پیام آور صلح و دوستی به یکدیگرند . او فریفته ی طبیعت است و در این
دفتر طبیعت بزرگترین مایه ی الهام اوست . شب با زلال آب راز و نیاز
عاشقانه دارد و باران برای او تمثیل روشنایی و پاکی است .
سفر ادامه دارد و پیام عاشقانه ی کویرها به ابرها
سلام جاودانه ی نسیم ها به تپه ها
تواضع نرم و لطیف دره ها
غرور پاک و برف پوش قله ها
صفای گشت گله ها به دشتها
چرای سبز میش ها و قوچ ها و بره ها
رویکرد
دیگر در این مجموعه ظهور یک طنز خفیف اما فوق العاده اثر گذار در شعر
م.سرشک است تا آنجا که به نظر می رسد از اصلی ترین جنبه های هنرش است ؛
بخصوص که هر چه از نظر زمانی جلوتر می رویم کیفیت طنز شعرش هنری تر و قوی
تر می شود .
«آخرین برگ سفرنامه باران
این است :
که زمین چرکین است »
«چه مهربانی هایی
اگر به آب ببخشی
حباب خواهد شد »
م.سرشک
در سال 1350 مجموعه ای را ارائه کرد که تمامی مشخصه های سبکی شاعران
خراسان را می توان در آن دید . این مجموعه « در کوچه باغ های نیشابور» بود .
گویی شاعر در اینجا از تمام خویش برای صعود به قله ی شاعری بهره گرفته است
. در دفتر « در کوچه باغ های نیشابور » زبانی شفاف و بی ابهام مشاهده می
شود مواریث فرهنگی و سنن تاریخی و زمینه های رستگاری ، طبیعت گرایی ،
نمادگرایی ، اسطوره گرایی ، التزام به وزن موسیقی دلنشان ، دردمندی ، منطق
مکالمه ، روایت گری و توصیف در جای جای کتاب مشاهده می شود .
م.سرشک از
سه عنصر زبانی برای القاء معانی استفاده می کند :الف ) زبان کلاسیک ب) زبان
محلی ج) زبان معیار . م.سرشک به خاطر اشرافی که به متون کلاسیک داشت به
راحتی توانست از واژه های کهن و حتی ادبیات کهن استفاده کند .
م.سرشک
در «در کوچه باغ های نیشابور» از زبان مردم سخن می گوید چرا که در مردم و
با مردم می زید. زبان فخیم کلاسیک او چنان در زبان معیارو زبان مردمی محو
می شود که شاعر را به طرف آسان گویی و آسان گیری هنری نمی کشاند .
دفتر
در کوچه باغ ها هم از جهت مضمون و هم از جهت ساختار و فرم مورد قبول
روشنفکران خاصه روشنفکران انقلابی قرار گرفت . آن سخن به فریاد رسیده و
دردهای غیر مجرد و ملموس زمانی که با زبانی سخته و آهنگین ممزوج شد سخت
مورد اقبال عام و خاص قرار گرفت . این مجموعه شفیعی را به عنوان شاعری آگاه
و روشن بین و اجتماعی و نیز توانا و آفریننده ، معرفی می کند همچنین
نمودار تلاش اوست برای راه یافتن به نوعی شعر اجتماعی و حماسی و انسانی .
شاعر خود را در برابر جامعه و مردم مسئول و متعهد می داند – بدون آنکه
ادعای رهبری داشته باشد – و با خشم و خروش ، پیام و رسالت اجتماعی خود را
ابلاغ می کند.:
- " به کجا چنین شتابان ؟ "
گون از نسیم پرسید
- دل من گرفته زینجا .
هوس سفر نداری .
ز غبار این بیابان ؟
- همه آرزویم اما
چه کنم که بسته پایم ...
- به کجا چنین شتابان ؟
هوس سفر نداری .
ز غبار این بیابان ؟
- همه آرزویم اما
چه کنم که بسته پایم ...
- به کجا چنین شتابان ؟
- به هر آن کجا که باشد به جز این سرا ، سرایم
- سفرت به خیر ! اما ، تو و دوستی ، خدا را
چو ازین کویر وحشت به سلامتی گذشتی ،
به شکوفه ها ، به باران ،
برسان سلام ما را .
«مثل
درخت در شب باران » برگزیده ایست از اشعاری که شاعر از سالهای 44 و 45 تا
سال 1356 سروده است ، شامل چهار بخش : مخاطبات ، چند تأمل ، غزلیات و
رباعیات است .
در این مجموعه که هم از لحاظ شکل و هم از جهت محتوا
دارای تنوع و تفنن است ، شفیعی از سویی آزمون های تازه ای از شعر ناب ، در
بخش مخاطبات ارائه می دهد و از سویی دیگر نوعی شعر متفکرانه را به صورت
قطعه های کوتاه در «چند تأمل» می آزماید . یک جا از گذشت روزها و سال های
باغ جوانی در شکلی شاعرانه و تمثیلی سخن می گوید و باغ را تمثیل از وجود
خود می گیرد و چنان نرم و لطیف و هنرمندانه گذشت روزگار را توصیف می کند که
آدمی را در حالتی شاعرانه فرو می برد :
... ای روشن آرای چراغ لالگان در رهگذار باد !
با من نمی گویی
آن آهوان شاد و شنگ تو
سوی کدامین جو کنارانی گریزانند ؟ ....
آه !
شبهای باران تو وحشتناک
شبهای باران تو بی ساحل
شبهای باران تو از تردید و انبوه لبریز است
من دانم و تنهایی باغی
که رستنگاه آوای هزاران بود
وینک
خنیاگرش خاموش
و آرایه ی خونابه برگان پاییز است ...
شفیعی
در قطعات کوتاه و زیبای بخش دوم «چند تأمل» از طریق تخیل و تداعی ،
اجزای طبیعت را به خدمت می گمارد و به خلق مضامین شاعرانه می پردازد .
در
دفتر «مثل درخت در شب باران» بر خلاف دو مجموعه پیشین ، نگاه شاعر متوجه
درون خود شده و شعر او چیزی نیست جز برخورد غنایی شاعر با طبیعت . به همین
نسبت ، روح جامعه گرایی به معنای سیاسی کلمه در این دفتر ضعیف تر شده است .
بسیاری از اشعار این دفتر در آن سوی مرزهای ایران سروده شده اند .
«از
بودن و سرودن » ، تجربه های اندیشه ای- عاطفی دیگری را به ما نشان می دهند
. مسیر حرکت شعر م. سرشک ، از شعر احساساتی به طرف شعر اجتماعی- سیاسی و
سپس شعر فرهنگی – انسانی است . در دو اثر اخیر شاعر از میدان «سیاست و
اجتماع »به سطح بالاتری – فرهنگ و انسان - گام می نهد .
نقد بودن و
سرودن حاوی دو زمینه مهم است یکی بودن ، دومی سرودن و خنیانگری. سنتی که
شاعر بین بودن و سرودن برقرار می کند تا حدودی فلسفه ی هایدگر را فرا یاد
می آورد. هایدگر نیز معتقد بود که بودن و یا هستی در شعر و هنر انکشاف و
گشودگی پیدا می کند . از دیدگاه او هستی پس از حبس در ظلمات ایده ، نیاز به
انکشاف و گشودگی دارد . یکی از راههای این انکشاف شعر و هنر است . پس زبان
خاصه زبان شعر را ابزار و محل خوبی برای این نوع انکشاف است .
«بوی جوی
مولیان »دفتریست که در قیاس با دفتر پیشین بیشتر غم غربت (من) شاعر را
نشان می دهد . این که شاعر در این دفتر چند بار به آواره یمگان التفات می
کند ، حاکی از آن است که شاعر این اشعار را در غربت سروده و حس و حال
شاعران آواره و تنها را مدام فرا یاد می آورد . شاید آنچه شاعر خراسان را
به آواره یمگان پیوند می زند ، علاوه بر غم غربت تعهد اجتماعی و رسالت
انسانی و باور دردمندانه ای باشد که در هر دو مشترک است . ناصر خسرو به
خاطر دفاع از آرمانهای فلسفی – اجتماعی اش مدام مجبور به تجربه آوارگی و بی
پناهی و غربت بود . اما آنچه م.سرشک را از آواره یمگان جدا می کند ، نوع
نگاه و نظرگاهی است که هر یک به (هستی ) دارند . م.سرشک بیشتر عینی و
اجتماعی به رویدادها می نگرد ولی ناصرخسرو از منظر کلام فلسفی به حقایق
التفات دارد .
می خواهم
در زیر آسمان نیشابور
چندان بلند و پاک بخوانم که هیچ گاه
این خیل سیل وار مگس ها
نتوانند
روی صدای من بنشینند .
م.سرشک
تمامی اشعار این دفتر به جز شعر (هویت جاری) را در شهر پرینستون (از
ایالات متحده امریکا) در فاصله تابستان 1975 تا تابستان 1977 سروده است .
همین
امر ممکن است خواننده ی باریک بین را به این شبهه اندازد که م.سرشک در این
دوره که جامعه آبستن تحول اجتماعی- سیاسی مهمی است از ایران دور و در
نتیجه از همدلی و هم آوایی با مردم ناکام مانده است . ولی روح اشعار این
دفتر عکس این برداشت را آشکار می کند . شاعر از ابتدای این دفتر تا پایان
یکسره مسأله ی صدا، سرود ، سخن ، فریاد ، بیداری، آگاهی و حرکت را مطرح می
کند .
خاموش مانده بودم ، یک چند
زیرا
از خشم
در شعرهای من
دندان واژه ها به هم فشرده می شد
آه !
ناگاه
ترکید بغض تندر در صبر ابرها
پاشید چون صاعقه بر سبزه ی جوان
هزاره
ی دوم آهوی کوهی حاوی پنج دفتر و دویست و چهل چهار قطعه شعر است.«مرثیه
سرو کاشمر» بیست و هشت قطعه،«خط زدلتنگی»پنجاه و دو قطعه ،«غزل برای
آفتابگردان»شصت و سه قطعه،«در ستایش کبوترها»چهل و شش قطعه و «ستاره ی
دنباله دار»پنجاه و پنج قطعه شعر را در بر می گیرد.در میان این قطعه ها همه
گونه شعر یافت می شود؛غزل – قصید ه- رباعی و ...تاریخ سرایش اشعار نیز
برخی به سال های چهل و پنجاه بر می گرددو برخی به سال های شصت و هفتاد .
اشعاری
که تاریخ قدیمی تری دارند،اغلب حال و هوای« شبخوانی» و «مثل درخت در شب
باران »سروده شده اند.زمینه اغلب آن ها یأس و سیاه بینی و تیرگی وتنهایی
است اصلا معلوم نیست شاعر چرا و بر چه مبنایی آن اشعار را در این دوره و آن
هم با سنت دیگرگون منتشر کرده است.
شاعر در مقدمه ی هزاره ی دوم آهوی
کوهی می گوید:«تقسیم بندی این مجموعه بیشتر حال وهوای شعری ملاک بوده است
تا زمان سرودن به همین دلیل تک و توک نمونه هایی از دهه چهل هم در میان
این مجموعه های می بینید.با این که بخش اعظم شعرها مربوط به سال های آخر
دهه ی پنجاه و تمامی دهه ی شصت است و پنج سالی از دهه هفتاد ...همان گونه
که دلم خواست تدوین تاریخی را رعایت نکنم ،دلم خواست تدوین سوری و قالبی
را نیز به یک سو نهم.بنابراین همه نوع حرف در میان این دفترها و درباره ی
این دفترهاست و خواهد بود .با این همه اگر بعضی از این کارها بتواند دلی را
تسخیر کند و در صفا النعال کارهای شاگردان بهار و نیما و شهریار و امید
قرار گیرد سعادت بزرگی نصیبشان شده است »
زمانی که هزاره ی دوم آهوی
کوهی به چاپ رسید و حرف و حدیث های گوناگون و گاه ضد و نقیضی پیرامون این
کتاب مطرح شد.گروهی با بدبینی تمام ،اشعار این دفتر را نظم دانستند،حکم
صادر کردند که م.سرشک در این دو دهه افت عظیمی پیدا کرده است .گروه دیگر
بر عکس اشعار این دفاتر را هم طراز با شعر شاعران طراز اول این مملکت
دانستند ،حکم صادر کردند که م.سرشک نه تنها افت نداشته است بلکه بر عکس
قلمروهای بکر و فتح ناشده جدیدی را کشف کرده است.روزنامه ها هم کم و بیش در
برابر این مجموعه را کلام توللی وار لقب دادند.برخی نیز نوشتند :«آنچه در
مجموعه هزاره ی دوم آهوی کوهی اتفاق افتاده است بی گمان آمیزه ای از شعرو
نظم است که به صناعت و وقوف آراسته است.روشنفکران اغلب بی تفاوت از کنار
قضیه گذشتندو فقط شاگردان و دست پروردگان شفیعی کدکنی بودند که تا حدودی
منصفانه و به دور از حب و بغض های روشنفکری به تحلیل عناصر زیبایی شناسی و
قوت های فکری – فلسفی این مجموعه پرداختند.
شفیعی کدکنی در این دفتر
خاصه اشعاری که از دهه ی شصت به بعد سروده به ذهن و زبان تازه تری دست
یافته است.ساخت و صورت اشعارش مستحکم و موسیقیایی تر شده است.زبانش پیچیده
تر و اندیشه هایش نیز فلسفی تر شده است شاعر آن را که در کتاب ادوار شعر
فارسی بدان پایبند بود در این مجموعه کاملا تحقق بخشیده است.
در ادوار
شعر فارسی شفیعی کدکنی به سه من «فردی»- «اجتماعی»- «جهانی» پرداخته است و
من «جهانی» را بر دو من دیگر ترجیح داده است.از طرفی با ترسیم نمودار
شاعرانی که در رتبه نخست نزد خواص مقبولیت و محبوبیت دارند بر دیگر شاعران
رجحان می نهد خاصه بر شاعرانی که ابتدا قلب و روح عوام را تسخیر کرده،اندک
اندک وارد قلمرو و تفکر خواص و مقبولیت اوساط الناس و عوام می شوند.
در
این پنج دفتر فراوان به اشعاری می خوریم که حاوی مضامین فلسفی و هستی شناسی
هستند.مانند اشعار «درآمد به حصار»،«چرخ چاه»،«وزن جهان»،«نوشدارو بعد از
مرگ سهراب»،«ساعت شنی»و«قرار زندگی».
در شعر «در آمد به حصار» مسئله ی
جبر و مبارزه با جبر را مطرح می کند در آنجا نظام آفرینش و یا نظام های
اجتماعی – فکری را نطع شطرنجی می داند که پیش از ما گسترده شده و فقط
اجازه یک حرکت به ما داده اند .
بر نطعی از این گونه توان برد به تدبیر؟
خود چار ه ی من چیست در این ظلم و ظلامش؟
جز این که بر این رقعه زنم یکسره، تیپا
و آزاد کنم از نظم و نظامش .
شفیعی
کدکنی در هزاره ی دوم می خواهد به یک نوع تفکر فلسفی یا هستی شناسی نایل
شود لذا می کوشد تا به علت العلل و غایه الغصوای پدیده ها نایل آید و این
درست همان عاملی است که شعر م.سرشک پیچیده و تصاویر اشعارش را غنچه کرده
است . شفیعی در اغلب اشعار این دفتر به نحوی مثلث تاریخ گرایی، هستی گرایی و
درون گرایی را مطرح کند . البته هستی گرایی یا هستی شناسی نسبت به دو ضلع
دیگر مثلث اندیشه ی شفیعی مرکزیت بیشتری دارد.
شفیعی کدکنی غیر از تألیف
و ترجمه و شاعری مقالات کوتاه فراوانی نیز نوشته است . اگر روزگاری در یک
مجموعه گردآوری شود برای قشر جوان و جویای حقیقت بسیار مفید و گره گشا
خواهد بود . تا کنون مقرون به نود مقاله از ایشان در جاهای مختلف به چاپ
رسیده است که اگر خواننده با تأمل آن مقالات را بررسی کند ، به نکات نغز و
نیکویی خواهد رسید .
هیچ یک از مقالات ایشان خالی از لطف نیست یکسان
بینی و مداقه ای را که از ایشان در ترجمه و تألیف ها دیدیم در مقالات کوتاه
حتی در مقاله ی یک صفحه ای ایشان نیز می بینیم . «ذوق وروش علمی » دو
ویژگی ممتازی است که در اکثر این مقالات مشاهده می شود . البته مقالاتی که
ایشان در زمینه شعر شاعران دیگر نوشته بیشتر مبتنی بر ذوق است تا روش علمی
ولی کوشش نویسنده در تمامی مقالات این بوده که هیچ گاه سخن غیر علمی ،
عاطفی و تعلیمی در بیان نکند.
«نمونه هایی از اشعار محمدرضا شفیعی کدکنی»
درخت پر شکوفه
بادوچهره،در برابر نسیم
ایستاده است
نخست:چهره ی پیغمبری که باغ را
به رستگاری ستاره میبرد
و چهره ی دگر:
حضور کودکیست
که شیر می خورد
(دوچهره ی درخت از دفتر مثل درخت در شب باران)
آن صداها به کجا رفت ،صداهای بلند
گریه ها ،قهقهه ها
آن امانتها را
آسمان آیا پس خواهد داد؟
نعره های حلاج
بر سر چوبه ی دار
به کجا رفت کجا؟
(بار امانت از دفتر بوی جوی مولیان)
هان ای مزدا!در این شب دیرند
تنها منم آنکه مانده ام بیدار
وین خیل اسیر بندگان تو
چون گله ی خوش چرای بی چوپان
در دره ی خوابها ره گشتند
زین گونه غریب رهرو شبخوان
در برج ملول شهر می خواند...
(شبخوانی از دفتر شبخوانی)
شب آمد و گرد روز پرگار گرفت
بر صبح سپید راه دیدار گرفت
چندان که درون سینه و دفتر ماند
آواز و سرود و شعر زنگار گرفت
(حسب حال از دفتر بوی جوی مولیان)
ده راز شادکامی
نکته هاییبرای تبدیل روزهای کسلکننده به شادترین لحظات زندگی
لبخند
زدن ساده، سبب میشود 43 ماهیچه در صورت شما منبسط و منقبض شوند. در نتیجه
فعل و انفعالات مغز تغییر پیدا میکند و روحیه شادمانی و نشاط در شما
ایجاد میشود
حتما تا به حال برایتان پیش آمده که از صبح که از
خواب بیدار میشوید، خیلی پکر و دلتنگ و بیحوصله باشید. این روزها واقعا
روزهای وحشتناکی هستند، همه چیز خستهکننده و کسلکننده است و انگار همه
چیز علیه شما پیش میرود. در چنین روزهایی احتمالا شما هم آنطور که باید،
برای شادی و سرحالی خودتان تلاش نکردهاید. مثلا کوچکترین کار برای تقویت
روحیه، لبخندزدن است. آیا شما در چنین حالاتی آن را امتحان کردهاید یا
اینکه اصولا معتقدید در اوج خستگی و کسلی، لبخند فایده ندارد و دردی را
درمان نمیکند؟ برای مقابله با این روزهای کسالتآور، توصیه میکنیم تا
مدتی راههای پیشنهادی ما را امتحان کنید. مطمئن باشید دیگر روزهای
کسالتبار و خستهکننده را نخواهید دید
1
لبخند بزنید
در
راه رسیدن به محل کار لبخند بزنید و هرکس را که میبینید، بگویید <صبح
به خیر> بله، به تمام کسانی که از کنار شما رد میشوند، لبخند بزنید و
سلام و صبح به خیر بگویید. به این فکر نکنید که مردم به عقل شما شک میکنند
محققان
دانشگاه میشیگان معتقدند همین لبخند زدن ساده، سبب میشود 43 ماهیچه در
صورت شما منبسط و منقبض شوند. در نتیجه فعل و انفعالات مغز تغییر پیدا
میکند و روحیه شادمانی و نشاط در شما ایجاد میشود. حتی اگر لبخندتان در
ابتدا مصنوعی باشد، به زودی طبیعی میشود. علاوه بر این، لبخند مسری است و
شما میتوانید با یک لبخند ساده، آن را به تمام دوستان و همکاران خود سرایت
دهید و نشاط و روحیه را به آنها هم هدیه کنید
2
زیر آفتاب بنشینید
روزهای
آفتابی، سعی کنید در آفتاب بنشینید و استراحت کنید. نمیدانید نور خورشید
چقدر مفید و مقوی و انرژیزاست. برای این که حوصلهتان سر نرود، میتوانید
هنگام آفتاب گرفتن، روزنامه یا مجله بخوانید. از نظرعلمی ثابت شده است حتی
در روزهای سرد زمستانی هم نشستن در آفتاب، بسیار مقوی و مفید است. پروفسور
دان اورن، روانشناس دانشگاه ییل، معتقد است: <حداقل روزی 30 دقیقه نشستن
در آفتاب، آرامش و روحیه بالایی به فرد میدهد و افسردگی و بیحالی را
رفع میکند.> پروفسور اورن همچنین میگوید: <قرارگرفتن در معرض نور
خورشید، باعث افزایش تولید انتقالدهندههای پیام عصبی (نوروترنسمیترها) از
جمله سروتونین در مغز میشود که افزایش این هورمون، باعث بالارفتن سطح
شادی و روحیه میشود.> در زمستان، آفتاب ظهر، بهترین شادمانی را برای
شما به ارمغان میآورد ولی در روزهای گرم تابستان، آفتاب صبحگاهی، شما را
به اوج شادابی و نشاط روحی میبرد.
3
عسل بخورید
عسل
بخورید، تنها یا با چیزهای دیگر مثل چای. دکتر جودیت واریتمن، مدیر مرکز
تحقیقات سلامت میت )Mit( میگوید: <کربوهیدراتها سطح سروتونین مغز را
افزایش میدهند و باعث آرامش و خشنودی در فرد میشوند>
البته تمام
کربوهیدراتها این خاصیت را ندارند، اگر نوعی ماده غذایی که دارای
کربوهیدرات است، چربی داشته باشد، چربی آن، خاصیت کربوهیدرات را خنثی
میکند. بهطور مثال در بستنی که شیر و شکر آن حاوی کربوهیدرات است، چربی
شیر، مانع جذب کربوهیدرات میشود و تاثیر مثبت آن از بین میرود. همچنین
اگر ماده غذایی حاوی کربوهیدرات، پروتئین نیز داشته باشد، اسید آمینه موجود
در پروتئین هم تقویت روحیه شما را به تاخیر میاندازد.پس برای این که
سرور و شادمانی در دلتان بار دهد، بهتر است از مواد غذایی دارای کربوهیدرات
زیاد و چربی و پروتئین کم استفاده کنید. مواردی مانند قند، شکر، سیبزمینی
تنوری یا پخته یا حتی یک قاشق عسل مرغوب.
4
یک لیوان پر، آب خنک
هر وقت احساس خستگی و کسلی کردید، یک لیوان بزرگ آب خنک بنوشید.
با
توجه به اینکه 60 درصد بدن انسان از آب تشکیل شده است و حتی 85 درصد بافت
مغز نیز آب است، عجیب نیست که با کمبود آب در بدن، احساس سرگیجه، سردرد،
بیحالی و یبوست به شخص دست دهد.
حداقل روزی 8 لیوان نوشیدنی مصرف کنید.
البته همه نوشیدنیها خاصیت آب را ندارند. بهطور مثال، کافئین مدر
(ادرارآور) است و با مصرف آن، بدن آب بیشتری از دست میدهد. بعضی آبمیوهها
و نوشیدنیها هم که دارای سدیم هستند، ذخیره آب بدن را تا حد بسیاری مصرف
میکنند. پس بهترین گزینه برای نوشیدنی، همان آب یا آب معدنی است.
5
جوراب ضخیم بپوشید
برای این که احساس آرامش درونی کنید، جورابهای ضخیم بپوشید و دستهایتان را دور یک فنجان چای داغ، حلقه کنید.
اگر
تاکنون به ماساژ درمانی رفته باشید، حتما دیدهاید که آنها دستها و پاهای
شما را با جوراب و دستکشهای گرم میپوشانند. دکتر چارلز رایسیون، مدیر
کلینیک ایمنیشناسی رفتاری دانشگاه اموری، معتقد است: <دست و پای گرم،
رابطه بسیار نزدیکی با آرامش و نشاط درونی دارد>
مطالعات و تحقیقاتی که راجع به کاهش اضطراب در دانشگاه هاروارد انجام شده، نشان میدهد افراد آرام و بانشاط، دست و پای گرمی دارند.
خب،
همین حالا جورابهای قدیمی و ضخیمتان را که ته کمد یا چمدان انداختهاید و
دیگر دوستشان ندارید، بیرون بیاورید و بپوشید. اگر در آینه خود را نگاه
کنید، حتما لبخند زیبایی را روی لبانتان میبینید.
6
کاکائوی داغ، نوشیدنی شادیآور
برای
رهایی از کسالت بعدازظهرها، یک لیوان کاکائوی داغ بنوشید. دکتر
آلنهایریش، معتقد است شکلات یک نوع ماده غذایی بسیار مقوی و انرژیزا است،
زیرا سرشار است از موادی که روی فعل و انفعالات مغز تا‡ثیر میگذارند و
تقویت روحیه را سبب میشوند. یکی از مواد موجود در کاکائو، کافئین است که
منبعی غنی از انرژی به شمار میآید. ماده بعدی، اندورفین است که درد را
تسکین میدهد. همچنین مواد و دانههای شبه مخدر موجود در کافئین هم خواص
آرامبخشی دارند و احساس سرمستی را به ارمغان میآورند. اما چنانچه خوردن
موادی مانند کاکائو که کالری بسیار بالایی دارد به هر دلیلی برایتان مضر
است یا دوستش ندارید، حتی نفس کشیدن در بخاری که از کاکائوی داغ برمیخیزد
نیز شما را مسرور و شادمان میکند. دکتر هایریش میگوید: <استنشاق بوی
مطلوب، مانند بوی شکلات، هم در تقویت روحیه موِثر است و هم عطر شور و شوق و
مسرت را در وجودتان میپراکند>
7
تلویزیونها خاموش
هر
وقت که میتوانید، آخر هفته، یا حتی روزی یک ساعت، تلویزیون را خاموش کنید
و به جای آن، سرگرمیهای دیگر را امتحان کنید و با خانواده خوش بگذرانید.
خاموشی تلویزیون برای تمام افراد خانواده مفید است. تحقیق و بررسیهای
تکمیلی در این باره نشان میدهد بعد از تماشای برخی تبلیغات و پیامهای
بازرگانی از تلویزیون، بچهها حالت افسردگی و عصبی پیدا میکنند.
با
خاموش کردن تلویزیون، شما وقت بیشتری دارید تا ارزش محبت و زندگی واقعی را
درک کنید و به دیگران نیز هدیه دهید.هرچند وقت یکبار، کنترل تلویزیون را
جایی مخفی کنید تا به همراه تمام افراد خانواده از زندگی لذت ببرید.
8
به یوگا بپردازید
روی
پاهایتان بایستید. شانهها پایین، انگشتان دست را به هم بند کنید و دستها
را رو به بالا بکشید. کف دستهایتان رو به سقف باشد. پاها را محکم روی
زمین فشار دهید و در همین حالت 10 مرتبه آرام، نفس عمیق بکشید. یوگا نه
تنها روح شما را تسکین میبخشد، بلکه شادابی و طراوت را نیز به شما ارزانی
میکند.
9
خاطرات شیرین را مرور کنید
برای انرژی گرفتن
و شارژ شدن، روی میز کارتان یکی از عکسهای زیبا و به یادماندنی خانوادگی
که خاطرات خوشی را برایتان تداعی میکند، بگذارید. دکتر جودی وایسر، مدیر
مرکز عکس درمانی در ونکوور میگوید: <خیره شدن به یک عکس، باعث میشود
هوشیاری شخص به سمت آن موقعیت زیبا و جذاب حرکت کند و احساس هیپنوتیزم به
فرد دست دهد و احساس کند در آن فضا و زمان است.>
دکتر دیوید کراس،
نویسنده کتاب عکس درمانی و سلامت روحی هم معتقد است: <دیدن عکسهای به
یادماندنی، ناراحتی و افسردگی را از میان میبرد و روحیه و نشاط را جایگزین
میکند.> بنابراین تعدادی عکس خانوادگی که شما را به یاد خاطرات زیبایی
اندازد، را انتخاب کنید و همراه داشته باشید. یکی را روی میز کارتان
بگذارید، یکی را در کیف دستی و بقیه را هر جای دیگری که فکر میکنید احتیاج
به تقویت روحیه و انرژی دارید.
10
اخمها باز!
همیشه
خونگرم، مهربان و خوش خلق باشید. دوستانه برخورد کردن حتی وقتی عصبانی و
ناراحت هستید، لذت از زندگی و احساس خوشبختی را افزایش میدهد. در این خصوص
مطالعهای در دانشگاه فارست روی دانشجویان انجام شد و نتیجه این بود که هم
دانشجویان درونگرا و گوشهگیر و هم دانشجویان برونگرا و شاداب، بعد از
این که با هم صمیمی شدند و رفتارشان دوستانه و خونگرم شد، هر دو گروه احساس
شادمانی و مسرت کردند و هیچکدام دیگر غمگین و ناراحت نبودند.
چگونه از رنج بردن رها شویم
100 فرصت برای تغییر در زندگی
نکات اساسی و خلاصه کتاب به شرح ذیل می باشد :
1- برای چیزهای کم اهمیت حرص نخورید
2- با نقص آشتی کنید
3- این تصور را که اشخاص آرام و با اعصاب راحت نمی توانند افرادی فوق العاده موفقی شوند رها کنید
4- از اثر گلوله برفی اندیشه خود آگاه باشید
5- احساس همدردی خود را گسترش دهید
6- به خودتان یاد آوری کنید که وقتی می میرید، " سبد ورودی" تان خالی نخواهد بود
7- به میان حرف دیگران ندوید و یا حملات آنها را تمام نکنید
8- کار نیکی برای کسی انجام دهید- و درباره آن با هیچ کس حرف نزنید
9- بگذارید دیگران هم بدرخشند
10- یاد بگیرید که در لحظه حاضر زندگی کنید
11- تصورکنید که همه جز شما روشن فکر هستند
12- اغلب اوقات بگذارید" حق " با دیگران باشد
13- بیشتر شکیبا باشید
14- " دوره های تمرین شکیبایی" را ایجاد کنید
15- اولین نفر باشید که محبت می کنید و یا پا پیش می گذارید
16- از خودتان بپرسید" آیا این مسئله از حالا تا یک سال دیگر اهمیت خواهد داشت؟"
17- این حقیقت را بپذیرید که زندگی عادلانه نیست
18- بگذارید حوصله تان سر برود
19- تحمل خود را در برابر فشار روحی کم کنید
20- هفته ای یکبار یک نامه صمیمانه بنویسید
21- تصور کنید که در تشییع جنازه خود شرکت دارید
22- پیش خود تکرار کنید که " زندگی وضعیت اضطراری نیست"
23- با بخش کـُند مغز خود آزمایش کنید
24- هر روز لحظه ای را به فکر کسی باشید که از او سپاسگزاری کنید
25- به روی غریبه ها لبخند بزنید، به درون چشم های آنها نگاه کرده و سلام کنید
26- هر روز مدتی را برای آرامش کنار بگذارید
27- به اشخاصی که در زندگی تان هستند به چشم نوزادان کوچک و نیز به چشم سالخوردگان صد ساله نگاه کنید
28- ابتدا به دنبال درک کردن باشید
29- شنونده بهتری شوید
30- پیکارهای خود را عاقلانه انتخاب کنید
31- از حالت های روحی خود آگاه شوید و اجازه ندهید که حالت های روحی پایین شما را فریب دهند
32- زندگی آزمون است. فقط یک آزمون
33- ستایش و سرزنش مثل هم هستند
34- کارهای نیک را تصادفی تمرین کنید
35- آن سوی رفتار را نگاه کنید
36- بی گناهی را ببینید
37- مهربان بودن را به حق به جانب بودن ترجیج دهید
38- ( امروز) به سه نفر بگویید که چقدر آنها دوست دارید
39- فروتنی را تمرین کنید
40- وقتی که شک دارید نوبت کیست که زباله را بیرون ببرد پا پیش بگذارید و آن را بیرون ببرید
41- ازعایق بندی بپرهیزید
42- هر روز لحظه ای را به فکر کسی باشید که او را دوست بدارید
43- مردم شناس شوید
44- واقعیت های جدا ازهم درک کنید
45- شیوه های کمک خود را گسترش دهید
هر روز دست کم به یک نفر بگویید که چه چیز او را دوست دارید، چه چیزاو را تحسین می کنید و به چه چیز او ارج می نهید
46- زمانی را برای کارهای درونی خود برنامه ریزی کنید
47- برای نقاط ضعف خود دلیل بیاورید و این نقاط ضعف از آن شماست
48- به یاد داشته باشید که اثر انگشت خدا روی همه چیز هست
49- در برابر میل به انتقاد کردن مقاومت کنید
50- پنج موضع سرسخت خود را یادداشت کنید و ببینید آیا می توانید آنها را ملایم تر کنید
51- فقط برای تفریح، با انتقادی که از شما می شود موافقت کنید ( سپس ناپدید شدن آن را ببیند)
52- دنبال یافتن ذره ای حقیقت در عقاید دیگران باشید
53- لیوان را آن گونه ببینید که گویی قبلاً شکسته است ( وهمین طور چیزهای دیگر را)
54- این جمله را درک کنید" هرجا که می روید، همانجا هستید"
55- پیش از سخن گفتن نفس بکشید
56- وقتی که حالتان خوب است سپاسگزار و وقتی که حالتان بد است متین باشید
57- کمتر با بی پروایی رانندگی کنید
58- به اعصابتان آرامش بدهید
59- از طریق پست بچه ای را به فرزندی قبول کنید
60- حادثه احساساتی خود را به حادثه ملایم تبدیل کنید
61- مقالات و کتاب هایی را بخوانید که کاملاً با نقطه نظرهای شما متفاوت باشند و سعی 62کنید چیزی یاد بگیرید
63- هر زمان فقط یک کار را انجام دهید
64- تا ده بشمارید
65- تمرین کنید تا در " مرکز توفان" باشید
66- با تغییرات در برنامه هایتان انعطاف پذیر باشید
67- به جای چیزی که می خواستید به چیزی که دارید فکر کنید
68- تمرین کنید که از افکار منفی خود چشم پوشی کنید
69- برای یادگیری از دوستان و خانواده تمایل نشان دهید
70- هر جا هستید خوشحال باشید
71- به یاد داشته باشید همان چیزی خواهید شد که بیشتر تمرین می کنید
72- ذهن را آرام کنید
73- با یوگا ادامه دهید
74- خدمت کردن را جزء لا ینفک زندگی خود بکنید
75- مساعدتی بکنید و به عوض آن چیزی نخواهید و یا انتظار آن را نداشته باشید
76- به مشکلات خود به چشم آموزگاران بالقوه بیندیشید
77- راحت باشید که نمی دانید
78- کلیّت وجودتان را بپذیرید
79- به خودتان کمی استراحت بدهید
80- از سرزنش دیگران دست بردارید
81- سحرخیز باشید
82- وقتی که تلاش می کنید مفید باشید روی چیزهای کوچک تکیه کنید
83- یادتان باشد، یک صد سال پس از این، همه آدمها جدید هستند
84- خود را سبک کنید
85- گیاهی را پرورش بدهید
86- روابط خود را نسبت به مشکلاتتان دگرگون کنید
87- بار دیگر که بگو مگو می کنید، به جای آن که از موضع خود دفاع کنید، ببینید می توانید اول نقطه نظر طرف دیگر را بفهمید
89- "دستارود هدفمند" را دوباره تعریف کنید
90- به احساسات خود گوش بدهید ( این احساسات می خواهند چیزی را به شما بگویند)
91- اگر کسی توپ را برایتان پرتاب کرد، مجبور نیستید آن را بگیرید
92- یک نمایش گذاری دیگر
93- زندگی خود را سرشار از عشق کنید
94- به قدرت افکار خود پی ببرید
95- از این فکر که " بیشتر داشتن بهتر است" دست بردارید
96- مداوم از خود بپرسید " واقعاً چه چیز مهم است؟"
97- به قلب شهودی خود اعتماد کنید
98- " آنچه هست" را پذیرا باشید
99- در کار دیگران دخالت نکنید
100- در چیزهای معمولی به دنبال چیزهای خارق العاده باشید
و 101- امروز را چنان زندگی کنید که گویی آخرین روز عمرتان است. شاید هم باشد!!!
فاطمه کیست؟
حضرت فاطمه زهراء (س) دخت گرامی
بزرگ زنی چون خدیجه کبری است که از نیکوترین و عفیفترین زنان جهان و نخستین
زنی است که به پیامبر ایمان آورد وهرآن چه از مال دنیا در اختیار داشت در
راه پیشرفت اسلام بذل کرد فاطمه فرزند نیکو مردی چون محمد(ص) فرستاده رحمت
ومغفرت است.محمد هموکه پس از 1400سال از عروج ملکوتی اش, سیاه دلان تاریخ
,او و پیروان راستینش را از گزندتهمت و ناروا رها نکرده اند و در عصر
دموکراسی و آزادی بیان حتی یارای شنیدن نام مقدس و راستینش را که برگرفته
از صداقت بی منتهای اوست ندارند,و به بهانه های واهی و با علم کردن و
بازخوانی سناریوهای از پیش تعیین شده و بعضا حتی با به رقص در آوردن
مترسکان مسلمان نما تحت لوای سلمان رشدی وامثالهم هربار به بهانه ای
مفاخرمسلمانان را نشانه رفته و با ادعاهایی چون حقوق بشر و امثال آن که به
واقع جز لق لقه زبان بشر امروزی هیچ تعبیر دیگری نمی توان برای آنها یافت,
دین رحمت و عزت را آماج طعنه و پرسش قرار می دهند غافل از آنکه این دین به
اعتبار پیامبر صلح و دوستی و به عزت خون حمزه ، حسین(ع),علی(ع) ودیگر شهدای
راستین این مکتب تا همیشه تاریخ آبیاری و سیراب شده است.
پرورش زهرا در
کنار پدرش رسول خدا و در خانه نبوت بود، آنجا که منزلگاه زمینی فرشتگان،
و مرکز نزول وحی و آیه های قرآن است. زهرا همسر بزرگمردی است که بیش از
سیصد آیه از قرآن شریف درباره او نازل شده و بقای اسلام وامدار تلاشهای بی
دریغ اوست. در دامن پاک فاطمه دو امام و دو شخصیت ممتاز عالم بشری ( امام
حسن و امام حسین ( ع)) رشد یافته اند, عقیله بنی هاشم زینب کبری ( ع ) پیام
رسان بزرگ حماسه عاشورا پرورش یافته چنین مادری است.
فضایل فاطمی:
زهرای
اطهر(علیهاالسلام) انسانی چند بعدی و در تمام جنبههای انسانی در اوج
کمال بود. حضرت زهرا(علیها السلام) بیشتر اوقات شب را به عبادت مشغول مى
شد. حسن بصری میگوید: «در این امت، عابدتر از فاطمه(علیهاالسلام) نیامده
است، آنقدر نماز و عبادت را ادامه میداد که پاهایش ورم میکرد. رسول الله
دربارهی فاطمه سلام الله علیها فرمود: ای سلمان به راستی که خداوند قلب و
تمام اعضای فاطمه تا استخوانهایش را از ایمان و یقین آکنده ساخته به
گونهای که او غرق در اطاعت پروردگار است. و یا در جایی دیگر می
فرماید:وقتى دخترم فاطمة در محراب عبادت مى ایستاد همچون ستاره اى براى
ملائکه آسمان مى درخشید. خدا به ملائکه مى گوید: اى ملائکه بنگرید به
بهترین بنده من فاطمه, او در مقابل من ایستاده و از خوف من تمامى وجودش مى
لرزد و با تمامى حضور قلبش به عبادت من روى آورده.فاطمه به هنگام عبادت
آنچنان در معشوق غرق میشد که با گذشت ساعتها، گذر زمان را حس نمیکرد.
اما در وقت حمایت از رهبری و ولایت، تو گویی جز سیاست کار دیگری نداشت، و
تا پای جان میایستاد و جوانمردانه افشاگری میکرد. امام
صادق(علیهالسلام) می فرماید: «وقتی در محراب عبادت به نماز میایستاد برای
آسمانیان میدرخشید همانگونه که نور ستارهها برای زمینیان.» (و به همین
علت وی «زهرا» لقب داده اند).زهراء (ع) هرگز از انجام عمل خیر دریغ نمی
کرد. روزی پیرمرد فقیری و گرسنه نزد پیامبر اکرم آمد و درخواست کمک کرد.
پیامبر فرمود: اکنون چیزى ندارم ولى «راهنماى خیر چون انجام دهنده آن است.»
سپس او را به منزل فاطمه(علیها السلام) راهنمایى کرد. زهرا(علیها السلام)
فرمود: ما نیز اکنون در خانه چیزى نداریم، سپس گردن بندى را که دختر حمزةبن
عبدالمطّلب به او هدیه کرده بود از گردن باز کرد و به پیرمرد فقیر داد
و... . زهراء (ع) و خاندان ایشان به امر پیامبر برای شفای حسنین (ع) سه روز
روزه نذر کردند واقعه ایکه در نهایت به نزول آیات سوره دهر( و یطعمون
الطعام علی حبه مسکینا و یتیما واسیرا. انما نطمعکم لوجه الله لا نرید منکم
جزاءا و لا شکورا)منتهی شد. حضرت فاطمه(س) می فرماید: ای علی! من از
پروردگارم شرم دارم که چیزی از تو درخواست کنم که توان برآوردن آن را
نداشته باشی ماجرای پیراهن شب عروسی که حضرت زهرا آن را به زنی مستمند
بخشید و یا گفتار ماندگار "الجار ثم الدار" وی و ... همه گوشهای از
ایثارگریهای این بانوی فرهیخته وبا عظمت است. براساس اسنادی که در دست و
مورد قبول و اتفاق فریقین است خدای در قرآن او را کوثر یا خیر کثیر نامیدو
اساس نزول آن کوتاه کردن شر سخن مشرکان از سر پیامبر بود.گل یاس
پیامبر؛مصداق آیه نسائنا، در داستان مباهله است که بین پیامبر (ص) و
مسیحیان نجران پدید آمد.دختر معصوم روضه نبوی مصداق بارز آیه تطهیر( انما
یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً )در قرآن است. در
کتاب صواعق المحرقه، تفسیر طبری، و کتب دیگر از رسول خدا نقل شد که این آیه
درباره من و علی (ع) و حسن و حسین و فاطمه (س) نازل شده است و طبری در
تفسیر خود 15 روایت به سندهای مختلف در این باره ذکر میکند.دردانه رسول
اکرم ,مصداق ذی القربی در( قل لا اسالکم علیه اجراً الا المودة فی القربی)
است ,اومصداق همان ذی القربائی است که در قرآن مودت او درخواست شده ,به
راستی از او خویشاوندتر به پیامبرکیست؟
به حقیقت باید چشم بصیرت داشت
تا گوشهای از سراپردة جلال فاطمی را درک نمود.فاطمه برای هر یک از
روزهای هفته، دعای ویژهای داشت و برای تعقیبات نماز هم ادعیة
خاص .دختر وحی,آزاد ساختن بردگان در نظرش کاری بس ارزشمند بود
،گردنبندی را که علی (ع) برایش خریده بود، فروخت و با پول آن
بردهای خرید و آزاد کرد.پیامبر اکرم (ص) از این کار دخترش بسیار
شادمان گردید و او را ستود .
فاطمه زهرا (سلام الله علیها) فرمود: "هر
کس عبادت خالص خود را به سوی پروردگار بالا بفرستد، خداوند برترین مصلحت
خود را به سوی او میفرستد.
منزلت فاطمه از سخن بزرگان و در کلام وحی:
فاطمه
(س) را نزد پیامبر احترامی عظیم بود بسی فراتر از احترام پدری به دخترش و
این بگونهای بود که حیرت دیگران را بر میانگیخت او با آن همه شأن و عظمت
دست دخترش را میبوسید و به گفته عایشه هرگاه که فاطمه (س) بر پیامبر وارد
میشد رسول خدا به احترامش از جای بر میخاست و پیشانی او را میبوسید در
حین ورود از او جداً استقبال میکرد و یا در حین خروج از محضرش مشایعتش
میفرمود.
پیامبر می فرماید:او برترین بانوی اسلام و سیده زنان عالم
است. گاهی میفرمود فاطمه (س) یک شاخه گل است (ریحانه)؛ زمانی میفرمود
فاطمه (س) پاره تن من است (بضعة مِنّی)، و گاهی میفرمود فاطمه (س)
عزیزترین مردم به نزد من است.می فرمود دخترم فاطمه را بدان جهت فاطمه
نامیدند که خداوند عزوجل او و دوستانش را از آتش جهنم به دور نگه
مىدارد,یا میفرمود هر که فاطمه (س) راشادان کند مرا شادان کرده است، و هر
که فاطمه را بیازارد مرا آزرده است، با این تذکره که شادی و غضب رسول خدا
،همانند محبت و آزار خداوند است، رسول الله (ص)، بارها و بارها فاطمه
(علیها السلام) را ستود و از او تجلیل کرد. در مواقع بسیاری میفرمود:
"پدرش به فدایش باد" و گاه خم میشد و دست او را میبوسید. به هنگام سفر از
آخرین کسی که خداحافظی مینمود، فاطمه (علیها السلام) بود و به هنگام
بازگشت به اولین محلی که وارد میشد، خانه او بود. گاه در جواب خردهگیران،
لب به سخن میگشود که خداوند مرا به این کار امر نموده و یا میفرمود: "من
بوی بهشت را از او استشمام میکنم."
اى سلمان! کسى که دخترم فاطمة را
دوست داشته باشد در بهشت با من است و کسى که دشمن او باشد در آتش است.
سلمان! محبت فاطمه در صد مورد نافع است[ و مایه نجات] که آسان ترینش مرگ,
قبر, هنگام سنجش اعمال, و... مى باشد. امام صادق علیه السلام می فرماید:هر
آن کس که فاطمة را آن گونه که باید بشناسد, لیله القدر را درک کرده, و
فاطمه را از آن رو فاطمه گفته اند که مردم از شناخت او عاجزند.
رسول خدا
(ص)می فرماید:فاطمة فرشته اى در سیماى انسان است, هرگاه مشتاق بوى بهشت مى
شوم دخترم فاطمه را مى بویم.ریحانه نبی، گوهری تابناک در منظومه نسل
پیامبرو فرشتهای است از ملکوت اعلی.او دارای درجهای اعلی است که در عالم
زنان همتائی و در عالم مردان کفوی جز علی (ع) برایش نیست.
صبر فاطمه:
کودکى
ریحانه رسول (سلام الله علیها) با دوره نخست تبلیغ دین در مکه توأم بود.
مشاهده پدر که به ضرب سنگباران زخمى شده بخشى از سهم کودکى فاطمه (س ) در
رسالت دشوار رسول خدا محمد (ص) بود.
اوج این سختى، در سه سال محاصره در
شعب ابى طالب به وقوع پیوست قضای الهی ، در همان سالهای تبعید ومحاصره
اقتصادی در شعب، مادر وابوطالب را در یک سال از او جدا کرد ، رحلت مادر
وابوطالب مسولیت فاطمه رادر قبال پدر ،افزود وپیامبراو را (امّ ابیها ) مام
پدر نامید. فاطمه زهرا (س) در آن روزها قد برافراشت و با دستهای کوچک خود
غبار محنت را از چهره پیغمبر زدود.دشمن شکمبه شتر یا گوسفند بر سر پدر
میریزد و او با دستهای کوچک خود آنها را از سر و روی پدر پاک میکند.پدرش
را کتک میزنند و او از شدت تاثر میگرید و پدر را نوازش میکند.بر بدن
پدرش جراحات وارد میکنند. او همچون پرستاری مهربان بر آن جراحات مرهم
میگذاردآغاز نوجوانى در مدینه با جنگ هاى پى درپى علیه مسلمانان همراه شد.
یاس نبى در غیاب همسر خود که سردار بى بدیل سپاه اسلام بود، بارسنگین
کارهاى خانه و رسیدگى به فرزندان خردسال را به دوش مى کشید.فاطمه همدم
رنجها و غصههای شوهر بود و او را پناه محسوب میشد. علی (ع)
میفرمود: «وقتی به خانه میآمدم و به زهرا نگاه میکردم، تمام غم
و اندوهم برطرف میشد. هرگز کاری نکردم که فاطمه از من خشمناک و
ناراحت شود. فاطمه نیز، هرگز مرا خشمناک نساخت . داستان دستان زهراى
مرضیه (س ) که از چرخاندن آسیاب سنگى زخم شده بود و چادر وصله دار حضرتش که
سلمان را به گریه انداخت، همچنین ماجراى شبهاى خانه على علیه السلام که
فرزندان کوچکش گرسنه سر بر بالین مى گذاشتند، گوشه هایى از درد و رنج
نوعروس آسمانى اسلام است که همگى به پاى نونهال اسلام و براى جان گرفتن
درخت رسالت بود عزاى غمبار سیدالشهدا علیه السلام که بزرگترین مصیبت تاریخ
بشر است، پیشاپیش, خاندان نبوت را به استقبال خود برد
زهرا عصاره عصمت،آیینه پاکی و زلال کوثر است. فاطمه ، یاس نبی است که شمیم همه گلهای عصمت را از او میبوییم.
کلام آخر و پرسش نگارنده از خوانندگان این نوشتار آن است که پاسخ شما به این سوال چیست؟
تمامی
ستارگان برخاک افتاده نامونشانی برمزار خویش دارند، "مدینهالنبی"
"بقیع"، "نجف"، "مشهد الرضا"، "کربلا"، اما نام مزار مادر دلهای بیقرار ما
چیست که همچنان ناپیداست و با هزاران فانوس اشک هم نمیتوانیم سراغ آن را
بگیریم. آیا پنهان بودن قبر مبارک آن حضرت نشان ازآگاهی، درایت و آینده
نگری آن حضرت و همسر مظلومش ندارد؟ علی و فاطمه ای که در امور دین به هیچ
عنوان اهل مسامحه نیستند و به طور قطع از وصیت به تدفین پنهانی و ناشناخته
ماندن قبور مطهرشان -که تا ان زمان شاید مرسوم نبوده است- هدفی سیاسی را
دنبال می کرده اندآیا این عمل جز افشای ستم غاصبان ، نوعی اعلام
نارضایتی از مردمان زمان و اعتراض به تنهایی حضرت علی (ع) مفهومی دیگر
دارد.آیا پنهان ماندن قبر پاره تن رسول خدا آن هم در شرایطی که کمتر از سه
ماه از رحلت پیامبر اکرم می گذرد نوعی پیام رسانی به تمامی اعصار برای بیان
واقعیتی که اززمان درگذشت پیامبر تا پیوستن دختر گرانمایه اش به ایشان، رخ
داده است نیست؟واقعا چه اتفاقی افتاد که گل یاس پیامبر که همه مردم احترام
پیامبر به اورا به کرات دیده بودند به این نتیجه می رسد که وصیت کند
پیکرش را شبانه غسل دهند و به خاک سپارند ،آیا از این تدبیر قصدی غیر
از این داشته اند که ظالمانی که او را آزرده بودند، در مراسم دفن او
حضور نیابند و از این حضور ،بهره برداری سیاسی برای تطهیر خود و
توجیه کارهایشان نکنند.
درباره هارد دیسک ها
تاریخچه :
همانطوریکه
گفتیم اولین هارد دیسک در سال 1950 تولید شد ، که با برق سه فاز کار می
کرد و از آنجائیکه ابعاد بزرگی داشت به ماشین لباس شویی معروف بود. این
قضیه ادامه داشت تا اینکه شرکت seagate tecnology در سال 1980 اولین هارد
دیسک با ابعاد کوچک که قابل استفاده جهت کامپیوترهای کوچک نظیر همان هایی
که پیش رویتان است را تولید کرد ، که از آن سال به بعد این وسیله تبدیل به
ابزاری جهت به وقوع پیوستن انفجار اطلاعات یا انفجار آشغال ها یا هرچه که
بنامیدش، گردید . این هارد دیسک فقط 5 مگابایت ظرفیت داشت و در مقایسه با
هارد دیسکهای امروزی هیچ به حساب می آید.
در واقع تا آن زمان کامپیوترهای شخصی اولیه یعنی5150 IBM مجهز به هارد نبودند.
رفته
رفته استفاده از هارد دیسک رواج پیدا کرد و تولیدکنندگان بسیاری پا به
عرصه گذاشتند و فناوریهای بسیاری جهت تکمیل این جزء از سیستم به وجود آمد.
هارد چه طور کار میکند؟
یک
ضبط و پخش مغناطیسی را در نظر بگیرید ، هارد دیسک هم به همان روش جهت
ذخیره و بازخوانی اطلاعات عمل می کند ، البته تفاوتهای خیلی زیادی با هم
دارند ولی اصول کار همان است.
اجزا هارد دیسک :
به طور کلی هارد
دیسک دارای اجزای مکانیکی (متحرک) و اجزای الکترونیکی (غیرمتحرک) می باشد.
نکته ای که حائز اهمیت است این است که قسمت مکانیکی هارد دیسک از معایب این
وسیله نسبت به حافظه هایی نظیر فلش است چون سرعت و دوام هارد دیسک را کاهش
و مصرف برق و تولید گرمای آن را افزایش می دهد.
انواع هارد دیسک:
هارد دیسکها از نظر پورت به سه نوع SATA و IDE و SCSI تقسیم می شوند که در حال حاضر نوع SATA رایج تر و برتر محسوب می شود .
هارددیسکها
از جهت محل قرارگیری نیز به دو نوع اکسترنال (خارجی) و اینترنال(داخلی)
تقسیم می شوند . نوع اکسترنال آن معمولاً جهت انتقال داده ها با حجم بسیار
بالا به کار می رود . تقریباً تمام هاردهای موجود برروی کامپیوترها
اینترنال می باشند چون به خاطر وجود کیس ، از صدمه درامان بوده و امکان
سرقت آن نیز خیلی کمتر خواهد بود. در مقابل هارد دیسکهای اکسترنال دارای
ظرفیت خیلی بالایی نسبت به نوع دیگر است به طوری که در برخی مدلها برای
دستیابی به ظرفیتهای بالا چند هارد دیسک را با یکدیگر ادغام کرده طوری که
یک هارد دیسک به نظر می رسند تا به این ترتیب افزایش ظرفیت را داشته باشند.
چگونه یک هارد دیسک خوب و مناسب انتخاب کنم:
1-
هیچگاه بیش از ظرفیت مورد نیازتان هارد دیسک نخرید چون قیمت این نوع
تجهیزات روز به روز در حال کاهش می باشد و ارتقا آن در آینده خیلی ارزان تر
تمام می شود تا اینکه برای آینده به اندازه یک کهکشان فضای خالی نگهداری
کنید.
2- به گارانتی یا خدمات پس از فروش دقت تمام داشته باشید . خیلی
ها فقط به مارک و کشورسازنده توجه دارند در صورتی که این به نظر من یک
اشتباه بزرگ است ، چون از خود کلمه ضمانت و گارانتی می توان همه چیز را
متوجه شد.
3- هارد خود را از نوع SATA انتخاب کنید.
4- سرعت دوران
چرخش هارد دیسک برحسب دور بر دقیقه (rpm)می باشد ، که ممکن از 5400 یا 7200
با سرعت بالاتر باشند. خب مسلم است که هارد دیسک 7200 با هارد دیسک 5400
با همان مشخصات خیلی تفاوت و برتری دارد.
5- حافظه موقت (بافر) : که نقش بسزایی در سرعت خواندن داده ها از هارد دیسک دارد.
بسم الله الرحمن الرحیم
چرا دعای بعضی ازمااستجابت نمی شود؟
اولادعاشرائطی دارد ازجمله1-بسم الله گفتن2-حمد وثناءالاهی3-صلوات برمحمد وال محمد4-نا امید شدن ازمردم5-حضورقلب واز ته دل به خدا توجه داشتن6-انگشترعقیق وفیروزه دردست داشتن7-اول دیگران رادعا نمودن و...
ثانیاچند عمل مانع استجابت دعاست: 1-حرام خوردن2-بی اعتنایی برنماز3-شراب واسباب لهو ولعب وقمار در خانه نگه داشتن 4-حق الناس درگردن داشتن5- ترک امربه معروف ونهی ازمنکر6- میل ومحبت به دنیاو...
ثالثابرخی ازچیزهایی که ازخدا می خواهیم به خیر ومصلحت مانیست لذابه ما داده نمی شود. منبع:کتاب داروخانه معنوی،ص200